رفتن به محتوای اصلی

جعل خبر به مبارزه واقعی آزادیخواهی لطمه جدی می زند!

جعل خبر به مبارزه واقعی آزادیخواهی لطمه جدی می زند!

کیانوش توکلی

همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن

نکاتی در باره اعتصاب زندانیان کرد و خطاب به بی نام ، صوفی، کاوه آهنگر و جمال!

1- اصول اولیه روزنامه نگاری این است که خبری که درج می شود حداقل می باست توسط 2 منبع تائید شود در غیر این صورت مجاز نیست که خبری را در سایت و یا نشریه ای چاپ گردد.

2_ امابنا بر دلایل زیر چینن امکانی در ایران موجود نیست: فضای سیاسی ایران بشدت پلیسی است و هیج خبر گزاری داخلی و یا خارجی حق حضور در زندانها و مصاحبه و تهیه خبر را ندارد .و تنها احزابی که در داخل ایران فعلان هستند می توانند از طریق خانواده زندانیان سیاسی به این اخبار دست یابند .

3_ سایت ها اینترنتی بر دوسته اند: سایت هایی که توسط دولت ها خارجی اداره می شود، مثل بی بی سی ، رادیو فردا و صدای امریکا که دارای بودجه های کلانی هستندو اساسا امکان تهیه خبررا دارند ولی سایت های مثل ایران گلوبال فاقد خبر گیری مستقل هستند و تنها به انعکاس خبر می پردازند

4_ از این رو روش کار ما براساس شفایت و علنی کاری استوار است بطور مثال چند روز پیش شخصی از تهران به من زنگ زده و اخباری را از ندان اوین در باره ایت الله برجردی و طرفداران او برایم شرح داد من نکاتی که او مطرح کرد را یادداشت کرده و بشکل خبر تنطیم نمودم. در پایان مکالمه شخص خبر دهنده که خود را از طرفداران بروجردی خواند از من پرسید شما چه جریانی هستید چرا که کسی این تلفن شما را در اختیار من گذاشته که این خبر را بدهم و...

پس از این مکالمه من خبر را مرور کردم و با تجربه شخصی و داستان دستگیری برجردی چک کردم ولی با این وجود در ابتدای خبر نوشتم که این خبر را فرد ناشناسی از تهران برایم ارسال کرده است وبه گونه ای نوشتم که اگر کس دیگری از ماجرا خبر دارد در صفحه اظهار نظر بنویسد که همینطور شد و شخصی دیگری با امیل ماجرا زندان اوین و ضرب و شتم زندانیان را ب تفصیل برایم ارسال کرد.

نتیجتابایستی گفت ؛ برای اینکه اخبارراست و دروغ از هم تفکیک شوند چاره ای جز علینیت نداریم

5_ در مورد خبر اعتصاب زندانیان کرد ، چندین امیل از جاهای مختلف به آدرس ایران گلوبال رسید وقتی متن ان را مطالعه کردم 2 موضوع برایم سئوال بر نگیز بود اول اینکه چگونه ارتباط بین زندانهای مختلف با وجود شرایط بسیار اختناقآنها زندانیان کرد که از حساسیت خاصی برخوردار است ، بر قرار شده است!!

دوم اینکه چرا این حرکت هماهنگ با سایر زندانیان سیاسی ایران انجام نپذیرفت و خلاصه اینکه شخصا اعتصاب غذا را خودکشی تدریجی زندانی می دانم با این وجود به درج آن پرداختم.

این خبر آنقدر به اشکال گونگون تکرار کردیم تا د یگران هم آهسته آهسته از این اعتصاب حمایت کردند و طبیعتا امکان تائید به دلایلی که در بالا اشاره کردم نیست و نبود و آینده هم نخواهد بودبازهم اگر خبر اعتصابی بدستم برسد را چاپ می کنم حکومت ازیک طرف مانع حضور خبر نگاران در زندانها می شود و از سوی دیگر اخبار غیر واقعی را هم تکذیب نمی کند؛ بهر حال مقصر اصلی حکومت ضد ازادی ایران است

6_ تا اینکه یکی از همکاران سایت امیل "همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن ؟" را جهت اطلاع به من داد.متن ان را به دقت خواندم که دلایلی قابل قبولی برای رد این اعتصاب غذا زندانیان کرد ارائه می کرد. وقتی به امضا ء نویسندگان نوشته رسیدم، شک کردم که چرا وقتی مطلبی این چین دقیق و علمی را با امظاء مجهول است !!!!با خودم فکر کردم بایستی زیر کاسه نیم کاسه ای باشد از این رو از سه نفر شما که دائما این خبر را دنبال می کردید که خواستم تحقیق کنید ...بنظر من تنها راه این است از طریق خانواده زندانیان کرد صحت این خبر را سئوال کرد.

7_ در گذشته های دور و نزدیک احزاب و یا فعالین سیاسی برای مبارزه با رزیم به دروغ متوسل شده اند این کار خیلی غیر اصولی است و به مبارزه واقعی در دراز مدت لطمعه جدی می زند.

مبارزان راه ازادی احتیاجی به دروغ پرازی ندارند استبداد دینی در ایران دمار از روزگار مردم ایران در آورده است که اگر ما بتونیم گوشه از این اخباررا انعکاس دهیم کاربس بزرگی کرده ایم

با احترام

آسو صالح

aso.salih@gmail.com

همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن

من کسی هستم که با نام "الف" در این متن از من اسم برده شده است. این نوشته به صورت کاملاً آشکار این نکته را به اثبات می رساند که تئوری توهم توطئه ای را که جمهوری اسلامی ایران سالهاست سیاست های خود در کردستان را بر اساس آن پایه ریزی می کند، در میان احزاب، سازمان ها و شخصیت های خارج از قدرت یا "غیرخودی" نیز وجود دارد. هرچند پیشتر با سکوت رسانه و سازمان های ایرانی غیرکردی در داخل و "خارج از کشور" درباره ی این اعتصاب غذا و ده ها مورد مشابه در گذشته، این ادعا مطرح شده بود، اما نگارش چنین نوشته هایی تنها به اثبات آن کمک می کند. به عنوان یک شهروند درجه دوم ایرانی برای نویسنده ی مجهول الهویه این مقال، متاسفم. من آدرس ایمیل خود را ذکر کرده ام. امیدوارم نویسنده ی این نوشته نیز آنقدر شهامت داشته باشد و خود را معرفی نماید

بی نام

همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن

آقایان صوفیزاده واحمد اندریاری کوتاه و خلاصه لب کلام را گفته اند

با سلام به کیانش جان: همه حمایت کردند اما چه کسی تآیید کرد؟ اما من میپرسم مگر درکشور ملایان که سگ صاحبش را نمیسناسد قرارست کسی هم تآیید کند؟ درکشوریکه انسان کردی خوبست که فقط مرده باشد قرارست ما تآیید شویم ؟ کردها که کاروبارشان مشخصست /اما ایکاش این دل تا فیها خالدون سوخته های حقوق بشر! لااقل خبری درمورد پروندهء زهرابنییعقوب فرزند یک کهنه پاسدار خودیراکه پس از تجاوز در زندان همدان دارش زدندرا/از کوچک بانوی قمارخانهء نوبل وبنیانگزار جبههء (صلح وحقوق بشر)!؟درایران سراغ گیرند که چرا پرونده به لقاالله پیوست . و ایکاش پژاک تا اینحد در جهان خرش میفت! تا بعد

اما اگر یادمان نرفته باشد / شروع اعتصاب غذای زندانیان کرد کم وبیش همزمان بود بابیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در شهرهای مختلف جهان. ومن کامنتی در سایت گذاشتم که هردوموضوع را دربر ممیگرفت ناخرسندی خودرا با اعتصاب غذای زندانیان کردابراز داشتم/ باین دلیل که آنها درچنگال درندگانی قرارداشتند و دارند که جز دریدن تاچروارآنان ازین آسانترین راه (گرسنگی)چیزی نمیخواهند و(کک) باصطلاح اوپوزیسیون درماندهء مبتلای بذهنیت خارج نشین هم چنانکه نیک دیدیم غیر تک وتوکی نخواهد گزید که هیچ تازه گاه طلبکار هم هستند که چرازندانیان کرد پیشگام مقاومتی سراسری شده اند ؟!! امروز اما پس از حدود چهل روز گرسنگی و وخامت حال چندین نفر از آنان و اعلام پشتیبانی احزاب داخلی از تحکیم وحدت تا جبههء ملی ایران و نامهء 1400 تن از فعلان مدنی فرهنگی سیاسی کشور برای شاهرودی لال که( فارسیرا باندازه خمینی هم نمیداند) لرزه براندام سیستم فاسد ملایان و چاکرانش در باصطلاح(جمعی از فعالان و دلسوزان حقوق بشر )!!!! انداخته . من نمیدانم این حضرات چگونه جگرسوختگان حقوق بشری هستند که هنوزنیمدانند یک فعال معمولی حقوق بشر جدای از خوی وخصلت و جرم واتهام وارد و نا وارد /هرگونه تفکر سیاسی/مذهبی/ و فرقه ای وابستگی ملی ونژادی/ یک انسان چه متجاوز به عنف و مورد تجاوزقرار گرفته/ فقط وفقط از حقوق انسانی او دفاع میکندوبس / ونه پرونده سازی ده صفحه ای برای زندانیایکه زیز احکام جلادانه حاکمیت اسلام ولایتیند ! آخر در کجای دنیا (فعالان جگر سوختهء حقوق بشرش ) اینچنین ضامن دار برگلوی زندانی سیاسی محکوم بمرگ میگذارند/ غیر باغ وحش اسلامی که آبروی هرگز نداشته و حیا و قباحت را خورده ووقاحت بریش دراز خودش پس داده ومیدهد؟ . اما کیانوش جان: شمائی که اعتراض صد در صد به حقتان را بتاریخسازی وزارت اطلاعات آدمخواران در مورد چریکهای فدائی خلق میکنید وحتئ مورد شماتت ملاطفتبار و نوستالژیک بعضآ رفقای بازگشته باصل خویش(شاهنشاهی)!! هم قرار میگیرید و بحق هم از آنان گله میشوید. پس چگونه وچرا چنین آسان در هیئت مدیر یک سایت فرهنگی سیاسی از کنار گزارش جاسوس مآبانهءبغایت مبتذل وبی هیچگونه ارزش روزنامه نگاری وفقط صرف جملهء(جمعی از دلسوزان وفعالان حقوق بشر) که کسانی جز بازجویان ولدالزنای زندانها نیستند میگذرید؟ و من بی نام و جمال وکاوه آهنگری را دعوت میکنید که با تدقیق بسیار آنرا بخوانیم !؟فقط وفقط امیدوارم این نشآتی از کم دقتی و خستگی شما باشد ونه خدا نکرده باوراندن دروغ وپدر سوختگی رمالان اسلامی به ما؟بگذرم. اما آنچه که بسیار عجیب مینماید این ده صفحه در سعایت اعتصابیون کرد در زندان ملایان و افکندن بمب حقطلبی زیر پای سازمانهای حقوق بشری جهانی و عفوبین اللملل است که توسط کودک کمتر چهاراز ساله ای بنام( پژاک)یا (پارتی ژیان آزاد کردستان)و بفارسی (حزب حیات آزاد کردستانست).بی آنکه کلاهی باشم بقول فرنگیها به پژاک میگویم (شاپو)که تونسته افکار بینالملی و داخلی را بجنایت جمهوری اسلامی در مورد ملت رنگارنگ دربندایرانی /جلب کند . باز هم شاپو پژاک.... تا کور شود هرانکه نتواند دید! اما کیانوش عزیز آندوستیکه این ده صفحه ابتذالات سخافتبار خقوقبشریرا برای شما فرستاده شدیدآ گرفتارممنوعیت قلمی در کل سایتهای حقوقبشری وضدحقوقبشری داخلی وخوارجیست !/ صد رحمت به جناب پفوزمند که نان و نانخوری را میشناسد و بی پرده دشمنان خونی جمهوری اسلامی را (مجاهدین خلق)زیر گیوتین میبرد!خدا کند آن دوست ان فرستندهء ده صفحه حقوقبشری /از آن دوستان نباشند که بهر قیمتی وهر قیاس معالفارقی وفقط برای طفره رفتن از واقعیات قابل لمس وعینی حتئ خودرا تا نهایت بی تشخیصی فرق پلیس و پزشک پائین میآورند تا غیر منطق را بمنطق تبدیل و فکر طرف مقابل را ظریفانه و بظرافت قلمشان ببازی بگیرند ! ظرافت قلم این حضرات گاه بسبک عارف وگاه بسبگاستاد زنده شجریان به بند بند وجود مینشیند اما هزار دریغ ودرد از زمانیکه رگ 24 ایثنچی پارانویای ناسیونالیسم کلفت شود /پزشک وپلیس نامرتبط ومتضاد عاشق و معشوق میشوند . وباین سادگی دیگری راخر وفقط خر میانگارند!! خدا کند دوست فرستندهء بلغورات ضد زندانی کسانی از نوع دیگر باشند /از آن نوع احمقان که خیال مکنند یملت هم به ماند یک حزب سیاسی یا ایدئولژیک از بین رفتنیست .

احمد اندریاری

arezandaryari@gmail.com

همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن تیتر مقاله

مجهول الهویه‌ بودن نویسندگان یا نویسنده‌ این نوشتار مغایر است با اصول کار روزنامه‌ نگاری و نویسندگی ، این نوشتار یک کار گروهی میباشد با منظوری خاص، که‌ مطمئنا خواندندگان قدرت شناخت کافی دارند، سئوال اینجاست نویسندگان به‌ قول خودشان مطلبی با این همه‌ مدرک و اگاهی چرا از درج اسم خودشان واهمه‌ داشته‌اند ایا از عاقبت این حرکت تاریخی زندنیان کرد ترسی بدل دارند یا؟؟؟اما واقیعیت را باید پذیرفت زندانیان کرد،در مبارزه‌ خود پیروز شده‌اند.

وا این سمپاشی دیگر جزو شگردهای قدیمی به‌ حساب می اید،یادمان باشد که‌ پروسه‌ اعتصاب کوتاه‌ مدت میباشد و فردا پس فردا که‌ یکی ا این قهرمانان تاریخ ساز انانیکه‌ خود را فدای دگرگونی در ساختارهای قرون وسطایی نظان حاکم برایران کردند جانش را از دست بدهد،ماهیت به‌ اصطلاح نویسندگان این نوشتار مشخص خواهد شد که‌ برای که‌ و چه‌ قلم خود را فرسوده‌اند.

با تشکر

مزدک

همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن

با تعصب و بدگویی از نوشته فوق نمی توان با چنین ادعایی حتی اگر از طرف اطلاعات رژیم هم باشد برخورد کرد.چنین ادعایی را باید کسانیکه معتقد اند که زندانیان کرد چنین اعتصابی را کرده اند با مدرک و دلیل جواب دهند.نویسنده مقاله هر کس که باشد با استدلال و مدرک حرف می زند .بنابراین چنین استدلالی را نمی توان بهمین ساده گی با چند هرز گویی رد کرد.

شمایانیکه باور دارید که طرف دروغگو واطلاعاتی و یا مزدور ...هست باید مدرک ارایه دهید.شماها نمی توانید همانطوریکه هر روز به ایرانیان تهمت می زنید راحت با چندتا توهین و بد و بیراه جا خالی کنید.بهرصورت شماها باید بتوانید با استدلال و مدرک کافی مردم را قانع کنید.چون چنین تهمتی بزرگتراز آن است که با نادیده گرفتن و یا بد و بیراه بشود از شرش آزاد شد.

هادی صوفی زاده‌

grdako@yahoo.com

همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن

درجامعه‌ای که‌ فقرهمه‌ جانبه‌ حاکم باشد انتظاری بیش از این نیست ودراین خصوص نیازی به‌ توضیح نیست.از قدیم گفته‌اند که‌ ایرانیان حافظه‌تاریخی ندارند. باید به‌ خاطر آورد که‌ هنگامیکه‌ دردهه‌هفتاد آقای فیروز دوانی بهمراه‌ عده‌ای کم تشکلی بنام اتحاد چپ دموکراتیک راه‌انداختند و تااندازه‌ای توانست جامعه‌ دانشجویی را مخاطب قرار دهد، این تیپ قماش ادعا نمودند که‌اتحادچپ دموکراتیک ساخته‌وپرداخته‌ جمهوری اسلامی است، وتنها مرگ فیروز آنان را شرمگین نمود.

درجامعه‌ای که‌ فقرهمه‌ جانبه‌ حاکم باشد انتظاری بیش از این نیست ودراین خصوص نیازی به‌ توضیح نیست.از قدیم گفته‌اند که‌ ایرانیان حافظه‌تاریخی ندارند.

باید به‌ خاطر آورد که‌ هنگامیکه‌ دردهه‌هفتاد آقای فیروز دوانی بهمراه‌ عده‌ای کم تشکلی بنام اتحاد چپ دموکراتیک راه‌انداختند و تااندازه‌ای توانست جامعه‌ دانشجویی را مخاطب قرار دهد، این تیپ قماش ادعا نمودند که‌اتحادچپ دموکراتیک ساخته‌وپرداخته‌ جمهوری اسلامی است، وتنها مرگ فیروز آنان را شرمگین نمود.

جمال

همه حمایت کردند اما چه کسی تائید کرد ؟ افشای موضوع کذب اعتصاب غذا و پشت پرده آن

ننگ بر کسانی که‌ آب به‌ آسیاب جنایت کاران میریزند ننگ بر کسانی که‌ تحت نام چمعی از فعالان حقوق بشر به‌ مصاف حقو بشر آمده‌اند . چه‌ کسانی این چنین بیشرمانه‌ میتوانند در کنار جمهوری اسلامی قرار گیرند ؟ این نوشته‌ مجهول و بی نام تحت نام جمعی از فعالان حقوق بشر چرا نام خود را ننوشته‌اند اعتصاب زندانیان سیاسی کرد اسم و رسم دارد با نام اشخاص واقعی و حقوقی بیانه‌های خود را امضا میکنند

زندانیان سیاسی کرد با اسم و رسم به‌ این اعتصاب غذا پیوستند .

این جمع که‌ این چنینن خود را در آغوش جنایتکاران جمهوری اسلامی قائم کردند یک ذره‌ تزلزل در اراده‌ ملت کرد برای آزادی به‌ وجود نمیآورد

این چنینن بیشرمانه‌ فقط حزب صاحب مرده‌ کولی گری ( حزب کمونیست کارگاری ) حکمتیست میتواند دروغ سر هم ببافد این اعتصاب غذا در لغو اعدام در کشوری به‌ اسم ایران فقط کاسه‌ لیسان جمهوری اسلامی و طرف داران جنایت و مار به‌ دوشان را میتواند در کنار خود نداشته‌ باشد ملت کرد نیازی ندارد به‌ هیچ بیشرم سیاسی و ته مانده‌های کمونسم پا در هوا و مریخی جواب پس دهد .

این جمع در آخر به‌ جای اسم خود اسم جمعی از وکیلان جمهوری اسلامی را در پایان نوشته‌ میگذارد خود این وکیلان عوامل جمهوری اسلامی ایران هستند

مگر‌ همین صالح نیکبخت وکیل عدنان حسن پور نبود در یک کنفرانس مطبوعاتی به‌ جای دفاع از موکل خود عدنان حسن پور کاسه‌ داغ تر شاهرودی جنایت کار شذ و هر آنچه‌ که‌ عدنان حسن پور مرتکب نشده‌ بود در این کنفرانس مطبوعاتی به‌ عدنان نسبت داد ؟

ننگتان باد تنظیم کننده‌گان این نوشته‌ که‌ به‌جای دفاع از خواست برحق این زندانیان در رد و لغو اعدام در ایران در کنار جمهوری اسلامی به‌ دفاع از اعدام بر خواستید

راشل

اسرائیل وفلسطین تحولات پایان ناپذیر (2)

با سلام آقای جمال و مزدک وسامان وبا تشکر ازکامنتهای شما مرسی آقای جمال ازحسن نیت شما درمورد اسرائیل وفلسطین. جنایت بهرفرم وشکلی جنایت است اما یادت باشه همه چیزنسبی است. بهنگام جنگ شیرینی وشکلات پخش نمیشه بلکه آدم کشته میشه. بااینکه هزاران اسرائیلی وخود من بینهایت ازکشته شدن وآواره شدن فلسطینی ها درجنگ متاثرمیشویم وواقعا دردناک است. ای کاش اوضاع طوردیگری بود. البته راجع به این احتیاج به نوشتن مقاله ای جداست. اماباماشین رهگذران را زیرگرفتن وباانفجاربمب دررستوران وپارک واتوبوس درحالت عادی روزانه کاملا وحشیانه وغیرانسانی است.

مثلا همین کاسم آقادخترعمویش پیشنهاد اورا ردکرده و17نفررا زیرگرفت. باخود فکرکنید چه ربطی میتوانست به آن نفرات داشته باشد.

آقای مزدک میلیونها مسلمان ومسیح ویهود را نمیتوانیم پس ازقرنهای بسیارازدین درآوریم. چنین فرضیه ای به زمان بسیاراحتیاج دارد. چنانچه توجه کرده باشید درامریکا بسیاری یهود واسلام ومسیح با هم وصلت کردند. بحرحال این موضوع توسعه پیدا خواهد کرد وبمرورزمان اما زمان بی نهایت کم کم پی خواهند برد که انسان همه یکی است وباهم فرقی ندارند. بگفته شمایهودت پدراسلام است. من جمله شماراکمی اصلاح میکنم. یهودت پدرمسیح وپدربزرگ اسلام است. همه سه ادیان درهمان ده فرمان خلاصه میشود. ده فرمان هم درحقیقت یک چیزرابیان میکند. راست برو که راست زندگی ساخته شود. درحقیقت اسلام نوه های یهود هستند. بهتراست کمی ازتجربه پدربزرگ یاد بگیرند. پدربزرگ هم باید حق وحقوق نوه ها را درست بجا بیاورد. البته ممکنست این جمله طنزمانند بنظرآید. مگرنه اینکه طنزدرخفا حقیقتی را بیان میکند که ممکنست به طعم بسیاری خوش آیند نباشد.

آقای سامان من فکرنکردم که اسرائیلها یکنفر وفلسطینی ها یکنفرهستند. جریان نگهبان مصری فقط یک مثال ازبین صدها مثال که درمناطق عرب نشین منظور دراسرائیل وهمسایه هایش اتفاق افتاده. آنچه که درحقیقت اتفاق افتاده بسیار وحشتناکترازآنچه درمقاله خواندید. تعصب وخشک مغزی بسیاری ازافراطیها باعث نابودی دختران وزنان بیشماری ازیهود مسیح ومسلمان درمنطقه شده است. درضمن ترور اشخاص دراسرائیل بعلت ملی بودن پیش می آید. مگرنه اینکه اسرائیل تنها کشورمستقل یهود است. منظورتروریست وهدایت کنندنگانش نابودی اسرائیل وطرفدارنش درحقیقت نابودی یهود است. حالا آن شخص میتواند یهودی ویامسیح ویابیدین وغیرو...باشد.

شاد و پایدارباشید.

سامان باربد

اسرائیل وفلسطین تحولات پایان ناپذیر (2)

خانم راشل. از این که اهمیت دادید و پاسخی نوشتید سپاسگزارم. اما پرسش من این نبود و پاسخم را نگرفتم. باز می پرسم: شما که در اسراییل زندگی می کنید گروه های متفاوت (چه یهودی چه غیر یهودی) از نظر فکری و سامان اجتماعی کدامند و چه فرق هایی با هم دارند؟ آنها که دستشان به خون آغشته است، البته باید محاکمه شوند. کسی در این شک نمی کند چه مجرم یهودی باشد چه مسلمان. پرسش من چیز دیگری بود:

آیا همه ی مردم "افراطی" هستند؟ آیا همه صرف نظر از دینشان، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن دارند؟ در دستگاه های دولتی غیر یهودیان استخدام می شوند؟ تا چه رده ای می توانند بالا بروند؟ در کارخانه ها چه؟ خدمات شهری برای افراد مختلف چگونه است؟ در بیمارستان ها هم پزشکان افراطی هستند؟ در دانشگاه و دادگستری چطور؟ و...و... نوشته اید که پسری که مسلمان بوده بخاطر اینکه نتوانسته با دختر عویش ازداوج کند دیوانه شده، سوار ماشین پدرش شده و بیست نفر را زیر گرفته. بعد از دستگیری در دادگاه هم حرف هایی زده. مطمئن هستید که این حرف ها حرفهای خودش بوده؟ نظر روانپزشک چه بوده؟ اینکه برای محکومیت او دستور داده اند که خانه ی پدر و مادرش خراب شود، هم مضحک هم غم انگیز است. آیا رای قاضیان برای همه همینطور است و مبتنی بر انتقام است نه آینده ی بهتر؟ پرسیده ام مگر همه را یکنفر با یک فکر می بینید و شما دین تروریست ها را لیست کرده اید: "منظورتروریست وهدایت کنندنگانش نابودی اسرائیل وطرفدارنش درحقیقت نابودی یهود است. حالا آن شخص میتواند یهودی ویامسیح ویابیدین وغیرو...باشد." آیا در کشوری که زندگی می کنید، بیرون از ترور، انسانهایی هستند که با هم فرق کنند؟ چه راه هایی غیر از خانه خرابی را پیشنهاد می کنند؟

بهروز ستوده

وقتی وزرات اطلاعات برای ما " تاریخ "می نویسد!

آقای کیانوش توکلی عزیز. اینکه در آستانه انقلاب 57 ، فدائیان خلق و بطور کلی همه گروههای چپ و انقلابی خواهان انحلال ارتش ایران و تأسیس "ارتش خلق" بودند و خمینی و آخوندهای حاضر در صحنه ، خواهان حفظ و بقای آن ارتش و بدست گرفتن فرماندهی و کنترل آن ، یک واقعیت تاریخی است . از همه مهم تر اینکه اگر به تاریخچه خمینی نگاه کنید او تا قبل از استقرار در پاریس (توسط ابراهیم یزدی و شرکاء و زد و بندهای سیاسی با قدرت های بزرگ به منظور تصرف قدرت سیاسی)او(خمینی) حتی یک کلمه در باره انقلاب کردن و سرنگون ساختن رژیم شاه سخن نگفته بوده است . برخلاف تحلیل های ارائه شده از جانب بسیاری از تحلیل گران اپوزیسیون ، طرح تز

طرح تز حکومت اسلامی و ولایت فقیه از جانب خمینی در سالهای پیش از انقلاب 57 را نباید به حساب هدف مند بودن مبارزه خمینی با رژیم شاه ، برای سرنگون کردنش و تأسیس ولایت فقیه گذاشت . اینگونه نظریه پردازی ها در مورد "حاکمیت و مشروعیت حکومت" ، صدها سال در میان آخوندها رایج بوده است . در حقیقت خمینی و روحانیت شیعه در یک لحظه تاریخی بر ماشین "انقلاب" که از مدت ها قبل توسط چپ انقلابی ایران و مجاهدین خلق به راه افتاده بود سوار شدند، فرمان این ماشین را بدست گرفتند و سوخت کافی هم تا سرنگونی رژیم شاه به آن رساندند . و همانطور که می دانید شعار "ارتش برادر ماست " و نشاندن شاخه های گل در لوله تفنگ های سربازان ارتش به توصیه خمینی و آخوندها بود نه سازمانهای انقلابی آن زمان که خواهان انحلال "ارتش شاهنشاهی" و ایجاد "ارتش خلق" بودند .

این نکته را نه برای ملامت و سرزنش از نسل جوان و انقلابی که شریف ترین شان جان و تمام هستی خود را به امید برپا کردن ایرانی آزاد و آباد و مستقل در طبق اخلاص گذاشتند ذکر کردم بلکه برای بی غرض و تعصب به گوشه ای از تاریخ معاصر ایران نگاه کردن و از آن پند گرفتن است که در اینجا ذکر کردم .

جناب توکلی عزیز . در باز خوانی تاریخ برای کشف واقعیت ها ، حب و بغض ها را باید کنار گذاشت و بیطرفانه به قضاوت نشست . در این شّکی نیست که تاریخ نگاران جمهوری اسلامی ، برای تحریف تاریخ ایران و رویدادهای گذشته ی این کشور 30 سال که قلم فرسائی می کنند و حتی وقایع و رویدادهای دوران معاصر که مردم ایران آنها را با چشم خود دیده اند ، وارونه جلو می دهند امّا در مقابل اپوزیسیون ایران در این خصوص چه کرده است و کدام تحلیل تاریخی بی طرفانه ای را برای آگاهی نسل جوان ارائه داده است ؟ در مورد اعدام پاره ای از فرماندهان ارتش به دستور خمینی که شما بدان اشاره کرده اید باید بگویم که اگر بجای خمینی ، فدائیان و مجاهدین خلق نیز قدرت را بدست می گرفتند باور کنید که دامنه اعدام ها و کشتار از ارتشیان ، پلیس و مأموران سازمان امنیت به مراتب فراتر از آنچه که خمینی فرمانش را صادر کرد می رفت .

متأسفانه هنوز از یکطرف بخاطر وابستگی های عاطفی بسیاری از روشنفکران ایران نسبت به گروههای انقلابی دوران شاه و از طرف دیگر کینه و تنفری عمومی نسبت به خمینی و رژیم آخوندی ، مانع بررسی و قضاوت بیطرفانه در مورد وقایع انقلاب 57 گردیده است . نظر به اهمیت موضوع در مقاله ای جدا گانه به این موضوع خواهم پرداخت و مقاله آقای توکلی را نقد خواهم کرد .

کیانوش توکلی

وقتی وزرات اطلاعات برای ما " تاریخ "می نویسد!

کتاب تاریخچه چریکهای فدایی که دست پخت وزرات اطلاعات است که به پیدایش این سازمان تا مقطع 57 اختصاص دارد .

انچه شما نوشتید که بدستور خمینی شعار داده می شد "ارتش برادرماست" مربوط به قبل از انقلاب است ؛همین خمینی وقتی به قدرت رسید دستور داد سران ارتش به جوخه های اعدام بسپرند و در اعدام این افسران نه دادگاهی بود و نه از هیئت منصفه خبری بود . همین ارتشی که قرار بود برادر حزب الله ای ها بشود مورد تصفیه همه جانبه قرار گرفت . این اقدامات از چشم صدام حسین دور نماند وعراق پس از ضعیف شدن ، در تدارک حمله به ایران بر آمد.

در حالی که چریک ها و بقیه چپ ها فقط شعار می دادند (ارتش خلقی ایجاد باید گردد)و ولی این پاسداران خمینی بودند که برخلاف وعده های که

ارتش برادرماست دست به جنایت وحشتناک علیه افسران ارتش زدند . یعنی نویسنده در پایان کتاب این موضع را نه تنها ماست مالی می کند بلکه طوری وانمود می کند که چریکهای قصد نابودی ارتش را داشتند ولی رهبران اسلامی به ارتش عطوفت اسلامی داشتند و..

چند نکته با جناب بهروز ستوده :

_تاریخ چیزی است که گذشته و اگر و مگر ندارد؛ اینکه اگر فدائیان و مجاهدین بودند پس بیشتر می کشتند یک نظریه است(که می شود با ان موافق و یا مخالف بود) و حداکثر یک پیش بینی در گذشته است که ربطی به تاریخ ندارد

_ غلط یا درست این گذشته متعلق به ما بوده است هر چند امروز "ما" اساسا به گونه دیگری می اندیشم که با اندیشه دهه پنجاه تفاوت از زمین تا اسمان است . بنابراین هیج کس نه حق دارد و نه اخلاقی است که بگوید" من نبودم " و تاریخ را از اول شخص جمع به سوم شخص انتقال دهد !( من نبودم دست بود ، تقصیر آستینم بود)

_ کاملا درست می فرمائید که در قضاوت آنچه روی داده حب و بغض را بایستی کنار گذاشت و سازمانهای اپوزیسیون چپ برخورد ریشه با گذشته ای که با ان رابطه عاطفی دارند ، نکرده اند.

_ جناب ستوده ایا من حق ندارم کسی که تاریخ مرا تعریف می کند ؛ نقدی داشته باشم یعنی به تعبیر شما کتاب به جلد دهم برسد و من و تو سکوت کنیم ؟ اتفاقا بایستی بقیه را به بهانه این کتاب تحریک کرد که در باره گذشته خود بنویسند . البته برخی ها راه ساده ای را در پیش گرفته اند آنان طوری وانمود می کنند که انگار در تاریخ سیاسی گذشته شرکت نکرده اند و تا انجا پیش می روند که در هر موردی حق را به حاکمان دیروز و امروز ایران می دهد

متاسفانه امروز وضیعتی است طرف هنوز کتاب را نخوانده ؛ نقد آن کتاب را نقد می کند جناب بهروز ستوده پیشنهاد می کنم قبل از اینکه یادداشت مرا نقد کنی آن را بخوان !

فرهاد کوهی

ادامه بازداشت هفده فعال هويت طلب آذربايجاني

هیچ احدی نباید در هیچ کجای دنیا و به خصوص در ایران به خاطر عقاید و افکارش زندانی باشد این اصل اساسی ست. اما برای دست یافتن به این اصل اساسی جامعه نیازمند به یک حکومت دموکراتیک انسان گراست. و چنین حکومتی برقرار نخواهد شد ، مگر آنکه بساط حکومت دینی ولایت فقیه و حاکمیت مشترک ملایان و اوباش و بازاریان ابله سنتی و خودفروشان تکنوکراسی مدرن که به پیچ و مهره های درهمجوش نظام دینی و ماشین اقتصادی و سیاسی او بدل شده اند ، در ایران برچیده شود و بر اساس قانون قدرت سیاسی و گیتیانه (این جهانی Temporel)از دست صنف ملا که برای امور دینی و اخروی تربیت می شوند بیرون آید و مشتی شکمبارهء آزمند نعلین پوش به مساجد و مقبره ها فرستاده شوند!

هیچ احدی نباید در هیچ کجای دنیا و به خصوص در ایران به خاطر عقاید و افکارش زندانی باشد این اصل اساسی ست.

اما برای دست یافتن به این اصل اساسی جامعه نیازمند به یک حکومت دموکراتیک انسان گراست. و چنین حکومتی برقرار نخواهد شد ، مگر آنکه بساط حکومت دینی ولایت فقیه و حاکمیت مشترک ملایان و اوباش و بازاریان ابله سنتی و خودفروشان تکنوکراسی مدرن که به پیچ و مهره های درهمجوش نظام دینی و ماشین اقتصادی و سیاسی او بدل شده اند ، در ایران برچیده شود و بر اساس قانون، قدرت سیاسی و گیتیانه (این جهانی Temporel)از دست صنف ملا که برای امور دینی و اخروی تربیت می شوند بیرون آید و مشتی شکمبارهءآزمند نعلین پوش به مساجد و مقبره ها فرستاده شوند!

این شرط اول هرگونه تحولی در ایران است و هیچ انسان شریفی نمی تواند آن را نفی کند!

اما نویسندهء این سطور ضمن ابراز همدردی با خانوادهء این زندانیان و آرزوی آزادی آنان، ناگزیر است که حقایقی را در این زمینه طرح کند.

حقیقت آن است که دار و دستهء پان ترکیستی وارلیق به رهبری یک پان تورک شناخته شده و دست پروردهء ترکیه یعنی آقای دکتر جواد هیأت ، در بیست وشش هفت سال اخیر ، بد جوری با این نظام سرکوبگر دینی پیوند داشته اند و باسیاست های فکری و پایه ای و مسائل ایدئولوژیک نظام مربوط بوده اند .

زیرا یک نوع اتحاد ضمنی میان ایدئولوژی پان اسلامیستی و فوندامانتالیسم اسلام سیاسی با پان تورکیسم برقرار بوده است.

هدف اتحاد شوم پان اسلامیسم و پانتورکیسم ، کوبیدن تاریخ و فرهنگ پیش از اسلام ایران بود.

ملاها با پرچم اسلامیسم سیاسی قصد اسلامیزاسیون کامل و حذف عناصر ایرانی غیر اسلامی را در سر داشتند و ازاین رو به تحریفگران تاریخ ایران به نفع اسلامیسم نیازمند بودند.

آقایان پان تورک ها هم که همواره خود را دشمنان گذشتهء فرهنگ و تاریخ ایران می دانند و در این زمینه میراث بر ایدئولوژیک عثمانی ها و پان تورک های ترکیهء آتاتورکی هستند ، داوطلب همکاری در این پروزهء تخریب تاریخ و فرهنگ ایران شدند.

یک موجود بیمایهء فریبزن و دروغ کرداری به نام ناصر پورپیرار هم صاف از کمیتهء مرکزی حزب توده سردرآورد و به موازات یا همراه با اینان در این پروژهء برنامه ریزی شدهء ضد ایرانی شرکت کرد.

هدایت این شبکه ها و تأمین بودجهء آنان مستقیماً از سوی دایره های امنیتی نظام اسلامی تأمین می شد و سال هال دوام داشت.

کتاب های متعدد تاریخی تألیف شد. کتاب های متعدد پان عرب ها و ضد ایرانی یانی که با بودجهء عرب های حاشیه خلیج فارس تألیف شده بودبه نام مبارزه با شوینزم فارس یا پان فارسیسم یاحرف های دهان پرکن دیگری ازین قبیل ترجمه و مقدمه نویسی می شد و پورپیراری که صاحب انتشاراتی و کاغذ مفت وزارت ارشاد بود آنرا چاپ و توزیع می کرد.

بعد جلسات به اصطلاح فرهنگی و سخنرانی بود که در این دانشکده یا در آن آموزشگاه برقرار می شد و به اصطلاح نویسندگان ومترجمین این تولیدات ضد ایرانی البته زیر نظر و تحت حمایت سیاست ویژه و دایره های ویژه آزادانه برای دانشجویان سخنرانی ها می کردند و از ستم ملی و پان ایرانیسم و ظلم رضا شاه و خیانت کورش کبیر و جنایت دکتر افشار و کفر و زندقهء دکتر زرین کوب داد سخن ها می دادند.

یکی از مهم ترین کوشندگان چنین سیاست فرهنگی رذیلانه همین آقای ترک شیفتهء ترک پرورده که سال هاست خواب تکه پاره شدن ایران را می بیند ، یعنی آقای دکتر جود هیأت بود.که البته در زمان شاه هم بنا به گفتهء آزادگانی چون دکتر ساعدی با ساواک همکاری کرده بود.

از این رو وارلیقیان خیلی هاشان آگاهانه و برخی نیز به واسطهء عشق به زبان مادری ـ که کاملا مشروع است ـ آلت دست چنین سیاستی شده اند و برای وحدت پان اسلامیسزم پان تورکی کارکرده اند و سید علی خامنه ای هم همراهی کرده و دست نوازش به سر و گوش گردانندگانش کشیده است و همه اسناد آن که در مقالات و نوشته ها و سخنرانی ها بروز کرده موجود و در همین انترنت قابل دسترسی است.

اما دوسه سالی ست که این درخت خبیثه سرانجام میوهء تلخ خودش را به بار آورده و نغمه های جدایی در پوشش آزادی زبان و رسمی کردن زبان رنگ و نوا و جلوه و جلایی تازه یافته.

این سیاست ضدملی ایرانی که هدفش تضعیف ملیت و تاریخ و فرهنگ ایران به نفع اسلامیسم بود، در خوزستان نوستالژی عمارت خواهی شیخ خزعلی را در برخی عرب زبان ها بیدار کرد و زمینه نفاق ها فراهم شد و پترودلار عرب های همسایه و تلویزیون ها و رسانه ها و حقوق بشر خواهی های آنها را به کار انداخت و آشوبی درگرفت و دست خون آلود آخوند راهم خون آلوده تر ساخت. زنگ خطر زده شد. همین وضع در بلوچستان هم پیش آمد و در کردستان هم که زمینهء قبلی داشت.

در آذربایجان هم شاگردان و دست پروردگان همین آقایان هیأت و صدیق و زهتابی یعنی میراث داران پان تورکی و بازماندگان و نوکران باقروف و فرقه چی های پیشه وری شیپور هاشان را پر باد تر از پیش دمیدند و بابک خرمدین را به بوزغوت چسباندند و طلب وصول نشدهء باقروف را از مردم ایران مطالبه کردند و برخی نمکدان شکنان یاوه باف راهم که هست و نیستشان را مدیون این کشور و این مردمند باخود همدست کردند و قلمها تیز شد و امثال براهنی ها هم تقاضای آزادی ملت های ایران و تشکیل اتحاد جماهیر ایران را کردند.

ظاهراً آخوند ها و متفکرین ابله امنیتی آنها این روزها فهمیده اند که خاک پلیدی به سر خودشان می کرده اندو بازی با آتشی که در این سی سال راه انداخته اند نه تنها ایران را تکه پاره می کند بلکه حکومت آنها را هم به لجنزاری که ساخته اند فروخواهد برد.

این است که گویا به قول معروف دوهزاری شان افتاده. گویا احتمالاًبرخی از آنان فهمیده اند که ایران یک تمامیت ملی و تاریخی است و با یک دین آن هم شاخه ای از یک دین ، آنهم به نمایندگی گروهی از روحانیان این شاخهء دینی نمی شود کشور ایران را حفظ کرد.

ایران همین است که از بدو پیدایشش تا امروز شده ، ایران با شکست قادسیه ایران نشده و بدون درنظر داشتن کل تاریخ ایران و کلیت فرهنگی آن شامل ادیان مذاهب فولکلور ها ، فرهنگ ها و خلاصهء همهء تولیدات مدنی و تاریخی و فرهنگی سه هزار سالهء این سرزمین نمی شود کشوری مثل ایران را حفظ کرد. که امیدوارم اینطور باشد!

اما راه مبارزه با این اغتشاشات فکری و فرهنگی که مسئول اصلی اش همین نظام و شخص سید علی خامنه ای ست ، سرکوب و زندان نیست .

باید افکار آزاد باشند تا نویسندگان ، محققان ، مورخان ، ادیبان همه حرف ها را بزنند. آنوقت دست جواد هیأت ها(که سالها پزشگ معالج شخص شخیص ولی فقیه بوده اند) رو خواهد شد و پور پیرار ها سوراخ موش خواهند خرید.

اما برای رسیدن به چنین روزی یعنی برای آمدن روزگاری که همهء اهل فکر و اندیشه همهء حرف ها رابزنند ، کشور به وجود آزادی و دموکراسی نیازمند است و در اینجاست که باز برمی گردیم به سر خانهء اصلی و به سخنی که در ابتدای این یاداشت عنوان کردیم.

گفت : پس کی این پرنده پرواز خواهد کرد؟

 گفت : وقتی بهار بیاید

گفت کی بهار می آید؟

گفت : وقتی پرنده به پرواز درآید

و این تراژدی ایرانیان روزگار ما و تراژدی کشور ماست

یکبار دیگر برای آزادی همهء زندانیان فکری و عقیدتی همه جای دنیا به خصوص ایران ، آرزوی آزادی دارم!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید