میزان نفوذ CIA و KGB در بین نظامیان و مسئولین امنیتی!
آرش:
خدمت جناب اقای کیانوش توکلی یک خبر جدید خدمت جنابعالی دارم و ان اینکه در بیست سال پیش "ک گ ب" منحل شد!!!! لطفا این خبر جدید را خدمت دوستان خود در سایت برسانید!!! به اقای سازگارا نیز بفرمایید اساس جنبشی که بر دروغ باشد به گفته زرتشت بزرگ پیروز نخواهد شد همه مشکلات ما از "اسلام" است و کینه ای بودن خود ما وگرنه نه شاه بد بخت امریکایی بود و نه این رژیم روسی! ما باید قوی باشیم تا دیگران از ما سوء استفاده نکنند توهم توطئه چه از نوع غربی و چه شرقی ان یک بیماری اجتماعی است. با سپاس
کیانوش توکلی :
جناب آرش گرامی / اولا ،این نوشته،نقد مقاله سهرابستان تحت عنوان :«همکاری با بیگانگان، تبعات ورود نظامیان به اقتصاد» که در میزان نفوذ CIA در ایران ،بشکل غلو آمیزی پرداخته بود؛ پرداخته شد و در مقابل ادعا کردم که بر عکس؛ نفوذ سازمانهای اطلاعاتی روسیه در ایران به مراتب بیشتر از «سیا »است دوم _ بر خلاف نظر شما KGB منحل نشد بلکه تغییر نام یافته است . سوم _ هدف استراتژیک روس ها از زمان روسیه و پطر کیبر تا روسیه شوروی و روسیه کنونی در ارتباط با ایران ، تغییر نکرده و همانا دست یافتن به ابهای گرم خلیج فارس است .از طرف دیگر در همین «شورش پیروزمندانه ملت قرقیزستان» دستان روسیه می شود بخوبی در پشت شورش ، در ببن رهبران آن که خواهان پیوستن به فدراسیون روسیه شده اند؛ دید. سوم _ بزرگ بودن زرتشت تنها یک افسانه و دروغ است اگر بزرگ بود که ایرانیان تسلیم عرب های بیانان گرد نمی شدند؛ اینکه فرموید :« همه مشکلات ما از "اسلام" است » باز هم یک دروغ بزرگ ساخته نئو کانهای امریکایی است . 90 درصد مردم جهان، دینی را اختیار کرده اند و مشکلات خاورمیانه عقب ماندگی تاریخی آن است مگر اکثر روشنفکران ایرانی چپ و کمونیست و بعبارتی «بی دین »نبودند ؛ پس چرا آنان که دین نداشتند ؛ بدنبال عقب مانده ترین اقشار جامعه ایران افتادند .این فکر شما که :«همه مشکلات ما از "اسلام" است » بسیار خطر ناک است . این فکر را نئو کانها سالهاست تبلیغ می کنند که سرانجام بتوانند که مشکلات خاورمیانه را که خود یکی از مسبین آنانند را بمباران اتمی کنند . میلیون ها ایرانی که زیر پرچم سبز با رزیم اسلامی مبارزه می کنند ؛ باور کنید ، مسلمانند و فقط من و شما دین نداریم.
ارش:
جناب کیانوش توکلی گرامی با درود!
) هر چند که نظر من و شما در هر زمینه ای محترم است اما همیشه قابل اعتبار نیست اجازه دهید که به مساله بزرگ بودن و کوچک بودن زرتشت که موضوع بحث من نبود کاری نداشته باشیم و انرا به صاحبنظرانی مانند شوپنهاور و نیچه و دارمستتر و پورداوود و مری بویس و...واگذار کنیم اما در هر روی شکست ایران از اعراب بدوی ربطی به زرتشت ندارد و در دوران باستان بسیاری از مردم متمدن با اندیشمندان بزرگی چون زرتشت از اقوام بدوی شکست خورده اند نمونه های مصر و یونان و بیزانس و هند و چین و روم با متفکران برجسته ای که هر کدام در برهه ای از اقوام وحشی شکست خورده اند و در مواردی مانند بیزانس و مصر و بخشهایی از هند حتی دین خود را هم تغییر داده اند اما این شکستها نشانه کوچک بودن دستاوردهای این ملتها یا دانشمندان انها نبوده است بلکه در دوران باستان اسلحه اقوام وحشی تقریبا همانند اقوام متمدن بوده است و همه با شمشیر می جنگیدند و البته وحشی ها بهتر!!!! بنابر این استدلال شما بسیار ضعیف است.
2) در باره اسلام هم پای نئوکان ها را بیخود به وسط کشیده اید! این دین خونخوار است و ضد تمدن !ایا در زمان جنگهای صلیبی هم نئوکانها بوده اند؟ ایا مسلمین ایران را به خاک و خون نکشیده اند و هر انچه زیبایی است نا بود نکرده اند؟ ایا تمدن اسلامی امروز عقب افتاده ترین کشورها را از نظر فرهنگی ندارد؟ ایا از نظر اماری می توان "دستاوردهای" تمدن اسلامی را با تمدن غرب و ایران و هند و چین مقایسه کرد؟ خیر اقا مشکل در ارزش های جامعه است که این ارزش ها را این دین خونریز ضد تمدن معین می کند.
3)در باره روسیه نیز اشتباه می کنید شایعه کودتای روسی را اقای سازگارا و دیگر طرفداران امریکا به قصد مشروعیت زدایی از رژیم مطرح کردند بدون هیچ مدرک و شواهدی! ایا کسانی که عراق و افغانستان و لبنان و غزه را به هم ریخته اند نیاز به کمک روس ها دارند؟
4) در منافع روسیه نیز در اشتباهید ! "ابهای گرم خلیج فارس" استراتژی قرن هجدهم روسیه در زمان پطر کبیر بود و استرا تژی امروز روسیه تحکیم قدرت خود در فضای شوروی سابق است! روسیه تمام قطع نامه ها علیه ایران را تصویب کرده سامانه ضد موشکی اس 300 را تحویل رژیم نمی دهد نیروگاه اتمی بوشهر را که مدتها ست اماده است به دستور امریکا راه نمی اندازد و شرکتهای مهمش هم مانند لوکویل همین تازگی با تحمل خسارتهای شصت میلیون دلاری از بازار ایران خارج شدند! از نظر اماری سهم روسیه در خریدهای ایران نه درصد است و این را مقایسه کنید با خریدهای چهل درصدی ایران از اتحادیه اروپا!!! حالا می شود بفرمایید که این چه رابطه دوستانه ای است؟
5)جناب توکلی گرامی ازادمنشی شما قابل تقدیر است اما بدون واقع گرایی و با تحلیل های قدیمی پطر کبیری جهان امروز را نمی شود تفسیر کرد
با سپاس و احترام
کیومرث نویدی:
کیانوش گرامی! لطفا به آنچه در رابطه با زردشت مینویسم توجه کن
این غول بزرگ اندیشه نه یک پیامبر به آن معنی که موسی، عیسی و محمد (پیامبران ادیان ابراهیمی) بودهاند، بلکه یک منجی و راهبر اندیشمند (به سان بودا، کنفوسیوس و افلاطون و....) بودهاست. او در گاتاها به روشنی از این سخن گفتهاست که در «دئنای» خویش (وجدان خویش) با اهورامزدا در پیوند است. نه مدعی بودهاست که با اهورامزدا سخن میگوید (چون موسی) و نه مدعی دریافت وحی به واسطهی یک فرشته بودهاست (چون محمد) و نه مدعی داشتن پیوند خونی با خدا بودهاست (چون عیسی).
قیام زردشت یک قیام سوسیالیستی خردگرا بودهاست علیه رهبانیت میترائیستی (سیمرغی) زمان خودش و سیطرهی مغانوار آنها بر جامعهی آن دوره. ازجمله، او علیه کشتار عام حیوانات قیام کردهاست (صد اسب و هزار گاو و دههزار گوسفند) که بارها در اوستا وصف آن آمدهاست و نشاندهندهی چیرگی (اتوریتهی) رهبانان یا کاهنان معابد آنگاه بر جامعهی کهن ایران است.
قیام زردشت یک قیام فلسفی خردگرا بودهاست علیه خرافات، علیه ستم طبقاتی از یکسو و وحشیگری بیابانگردها از سوی دیگر. این شگفتیآفرین همهی تاریخ انسان به فلسفهی سیاسی شگفتیزائی دست یافتهبودهاست که حتی برای انسان معاصر ما، هنوز، دستنایافتنی مینماید:
«افعال نور به قصد و اختیار است و افعال ظلمت به خبط و اتفاق و زایش نور از ظلمت نیز، به اتفاق است نه به اختیار» این هستهی بنیادین اندیشهی زردشت بودهاست، بنا بر آنچه شهرستانی در «الملل والنحل» (قرن سوم هجری) گزارش دادهاست.
در این کامنت بیش از این نمینویسم تنها یادآورت میشوم که دینی که در دوران ساسانیان به نام زردشت ساختهشد هیچ ارتباطی به آموزههای زردشت ندارد. مغان ساسانی حتی معنای درست نوشتهها و سرودههای زردشت را درنمییافتند (زبان اوستائی مردهبود) و دین مزدیسنی تنها نامی از زردشت داشت. زبان اوستائی هنوز کاملا دریافته نشدهاست. اما و در عین حال آموزههای زردشت سینه به سینه به حافظ و سهروردی رسیدهاند. سهروردی مینویسد که آنجائی ایستادهاست که جاماسب هوگو و نریمان تورانی (شاگردان زردشت) ایستاده بودهاند.
به هر رو، شکست امپراطوری کاستی ساسانیان از اعراب بدوی اتفاقا به این دلیل بود که ایرانیان در آموزههای هنوز تدوین نشدهی محمد سایهای از زردشت را دیدند (از جمله در لااکراه فیالدین و در کل مومنونه اخوه)ی او.
کیانوش توکلی:
کیومرث و آرش گرامی & بنده زرتشت شناس نیستم اما نوشته های شما را با علاقه و با دقت خواند ه و اگر فرصت دست بدهد در این باره بیشتر مطالعه خواهم کرد.
اما موضوع مورد بحث (بین ارش و من ) به اینجا کشیده شد که آیا « همه مشکلات ما از "اسلام" است »؟ پاسخم به این سئوال منفی است و معتقدم که هر چند این نظریه در طی این سی سال گذشته روز به روز در بین بخش قابل توجه ای از ایرانیان( ناسیونالیست باستان پرست) تقویت شده و آن را بشکل یک جزیان سیاسی _ ایدئولوزیک قدرتمند مبدل کرده است و این جریان از یک سو با هر گونه نو اندیشی دینی و اصلاح طلبی سر ستیز دارد و از سوی دیگر منکر گوناگونی اتنیکی _ فرهنگی جامعه ایرانی می باشد و زرتشت را آلترناتیو دینی پس از فروپاشی جمهوری اسلامی می داند .
این نظریه افراطی به دو افراط دیگر یعنی پان اسلامیست های جمهوری اسلامی و دیگری نزد گروههای اتنیکی بشکل پان های دیگر میدان می دهد.
نتیجه اینکه این سه دیدگاه افراطی ، مانع خروج کشور از این وضیعت بحرانی شده اند.
یعنی از یک طرف کودتاچیان پان اسلامیست ، علیرغم نارضایتی عمومی ایرانیان با هر گونه اصلاحات در حکومت و نو اندیشی دینی مخالفت می کنند.
در مقابل ( اپوزیسیون) ، ناسیونالیست های باستان پرست قرار دارند که همه مشکلات ایران را از "اسلام" می دانند و همچنین در بین برخی از فعالان ایتنیکی _ فرهنگی آشکارا انحلال کشور ایران را تبلیغ و ترویج می کنند.
از نظر من راه برون رفت ما ایرانیان ، مقابله نظری با پان اسلامیست های حاکم ، پان ایرانیست ها ، پان ترکیست ها ، پان کردیست ها و... ودر مقابل تقویت نظرگاههای اصلاح طلبانه و ملایم در بین این سه نحله فکری است.
در پایان نظر شما را به مقاله ای که حدود 7 سال پیش ؛ تحت عنوان:«نكاتي در باره سكولاريسم و علت و العل عقب ماندگي كشور هاي اسلامي» نوشته بودم؛ جلب می کنم»
نكاتي در باره سكولاريسم و علت و العل عقب ماندگي كشور هاي اسلامي
که در زیر بخشی از مقاله که به نظرات برنارد لوئيس و دكتر علمداري در خصوص اسلام و عقب ماندگي ... می آورم با این امید که دیگر دوستان هم در این باره نظر خود را بنویسند:
........
در باره عقب ماندگي كشورهاي اسلامي بطور عام و ايران بطور خاص نظريات متفاوتي موجود است از آن ميان چند نطر بر جسته است : يكي عقب ماندگي كشورهاي اسلامي منجمله ايران را با تئوري وابستگي و تئوري امپرياليسم لنين توضيح مي دهد. اين نظريه كه توسط كمونيست ها وارد كشور شد و پايه فكري اسلام سياسي گرديد . اين تئوري زماني مبناي فكري انقلاب اسلامي قرار گرفت كه تاريخ مصرف آن در سطح جهان به پايان مي رسيد! با اينكه كمونيست دست از اين شعار بر داشته اند ولي حاكمان اسلامي براي نجات خود همچنان مرگ بر امريكا گويان پرچم آتش مي زنند.
نظريه دوم كه از جانب اكثر اسلام شناسان غربي طرح مي شود اين است كه آنان علت و العل عقب ماندگي كشورهاي اسلامي ازجمله كشور ما را در اسلام جستجو مي كنند. اين نظريه كه مورد مخالفت اكثر اسلام شناسان شرقي قرار گرفته و از جانب نخبگان سياسي شرقي نه تنها مورد توجه قرار نمي گيرد بلكه آنرا بخشي از تئوري توطئه تصور مي كنند.
برنارد لوئيس علت عقب ماندگي جوامع اسلامي و پيشرفت غرب را ناشي از دو عامل يا دو تفاوت قلمداد مي كند . نخست غيبت سكولاريسم وطني در اسلام و نفي وسيع سكولاريسم وارداتي كه آنرا از ويژگي مسيحيت به شمار مي آورد و دوم جنسيت گرايي(Sexism ( در اسلام . خلاصه برنارد لوئيس كوچك شمردن نقش زنان احتمالا به عنوان بنيادي ترين تفاوت ميان دو تمدن اسلام و مسيحيت ياد مي كند
در رد نظرات برنارد لوئيس ، دكتر كاظم علمداري قرار دارد كه استدلات ايشان را قبول ندارد و عامل دين و فرهنگي را از تيتر موضوع بحث خارج مي كند . عوامل زير بنايي را تعين كننده پيشرفت و يا عقب ماندگي مي داند. آقاي علمداري مي نويسد:" .. نه مسيحيت عامل پيشرفت غرب بوده است و نه اسلام عامل عقب ماندگي شرق ، بلكه عامل اصلي پيشرفت مدرن در غرب، سرمايه داري بود كه ان نيز از بطن نظام فئودالي بيرون آمد ، نظامي كه اساس آن مالكيت خصوصي است و در شرق مغلوب مالكيت دولتي شده بود. ... رمز پيشرفت غرب در دوران معاصر پيدايش سيستم سرمايه داري بود، سيستمي كه به دلايل ساختاري در شرق از جمله ايران نمي توانست بوجود آيد."
آقاي علمداري چنين فرمول بندي مي كند : " آنچه پيدايش تمدن معاصر غرب را ميسر ساخت ، شيوه توليد سرمايه داري بود ، آنچه توليد سرمايه داري را به وجود آورد مناسبات فَئودالي اروپايي بود . آنچه فئوداليسم را ميسر ساخت ، مالكيت خصوصي بر زمين بود اين هر سه در ايران غايب بود....... دكتر علمداري در پايان مقاله اش نتيجه مي گيرد كه نظريه كساني چون برنارد لويس و هانتيگون با عمده كردن شكاف جهاني ، ميان جوامع اسلامي و مسيحيت باعث شده است كه افراد مغرضي تلاش كنند تا كينه و دشمني مسيحيان متعصب را عليه مسلمانان بر انگيزند"(5)
دكتر علمداري طرح مي كنند كه "مسيحيت هم مثل اسلام ، جنسيت گراست و تنها زير فشار جامعه تغير مي كند" سوال اين است، چرا اين اسلام زير فشار تغير نمي كند. اين چه ديني است كه در قرن 21 ، سنگسار زنان در جهموري اسلامي مورد استقبال مسلمانان ساير كشورها قرار مي گيرد!
اكثر اسلام شناسان غربي علت و العل عقب ماندگي رانبود سكولاريسم و وجود تبعيض جنسي دراسلام و مقابله آن با سكولاريسم وارداتي ، مي دانند ! اما اكثر اسلام شناسان خاورميانه اي تمايزي بين اسلام و مسيحيت نمي بينند معتقد هستند كه در ابتدا يگانگي دين و دولت و ومسئله جنسيت گرايي در هر دو مذهب موجود بود.
برخي از متفكرين هم عدم رشد سرمايه داري در كشورما را ـ عامل عمده عقب ماندگي مي دانند.
کیومرث نویدی:
کیانوش! کتاب دکتر علمداری «چرا غرب پیش رفت و ایران عقب ماند؟» را من چند بار به دقت خواندهام؛ نکات آموزندهای دارد. اما به شدت تحت تأثیر القائات نگرش مارکسیستی (زیربنا و روبنا) قرار دارد. هزار بار هم این کتاب را بخوانی، آخرش نخواهی فهمید چرا غرب پیش رفت و ایران عقب ماند. همهی ماجرا را هم نمیشود گردن اسلام انداخت. اما دیگر
باید به فریاد گفت که تمدن صنعتی نمیتواند در جوامعی که مقاومت فرهنگی بالائی در برابر آزادی و برابرحقوقی زن دارند مستقر شود؛ چرا که هیچ یک از آزادیهای دیگر که لازمهی جلوگیری از بردهداری نوین نوع سرمایهدارانه هستند در صورت بردگی زن، دست نخواهند داد و جوامع اسلامی به لحاظ مقاوت فرهنگی در برابر آزادی زن، در صدر جدول قرار دارند و در صدر جدول عقبماندگی و سقوط اخلاقی نیز. این واقعیتها را باید فریاد زد. این ماجرا یک چیز است و نقد فلسفی زردشت چیز دیگری. زردشت بزرگترین فیلسوف و مصلح اجتماعی همهی تاریخ انسان است. یک شگفتیزای غیرقابلباور است. نمیشود دریافت که او چگونه در دورانی که هنوز آدمخواری در بخش بزرگی از جهان رواج داشتهاست به نگاه اخلاقی در سیاست رسیدهاست و به نفی نظم حسی (نظم ناشی از غریزه) و آن هم نه با احکام جزمی، بلکه با پیش نهادن نگاه نقاد (خبط و اتفاق در برابر قصد و اختیار). او در عین حال، نخستین اگزیستانسبالیست جهان است: «هستی، پس مسئولی.»اما آنهائی که زردشت و حافظ و مولانا را دستمایهی فخرفروشی به ترک و عرب میکنند درست شبیه آلمانیهائی هستند که گوته و هاینه را دستمایهی فخرفروشی حقیر نژادیشان میکنند. آنها هیچ قرابتی نه با زردشت دارند و نه با حافظ، نه با گوته و نه با هاینه. آنها در دل خبط و اتفاق دارند میزیند و حتی اگر دکترای کل علوم باشند سر سوزنی به سپهر قصد و اختیار زردشتی تعلق ندارند. اگر این بحث را به صفحهی نخست ببری (به عنوان کامنتهای برگزیده)شاید راه بحثی مفصل در این باب باز شود.والبته خود دانی
ارش:
جناب کیانوش توکلی گرامی با درود!
البته شما حق دارید که به طور خودکار در یک فوروم بحث سیاسی به دنبال نحله فکری شخص نویسنده کامنت باشید اما انسان موجود بسیار پیچیده ای است که با چند کامنت نمی شود نحله فکری او را "اگر اصلا داشته باشد" معین کرد. من نه یک " ناسیونالیست باستان پرست " هستم نه " چپ" نه "راست" من یک انسان دنبال راستی و حقیقتم که در حکومت دروغ و تزویر بزرگ شده ام و از این رو به اندیشه های زرتشت و نه لزوما به قوم و طایفه او احترام می گذارم و شما را به عنوان یک انسان ازاده به شناخت زرتشت از منابع دست اول و یا کتابهای معتبر علمی دعوت میکنم. اما درباره علل عقب افتادگی ایران باید خدمتتات عرض کنم با همه احترامی که به اندیشمندان معاصر خاورمیانه ای از جمله اقای علمداری قائلم اما از انجا که نتیجه کارشان درخشان نبوده است و غالبا با احساسات دینی و ملی و...امیخته است و قالب کارشان هرچند علمی است اما نتیجه ان با گمانها و احساسات در امیخته است. در جامعه شناسی نوین دیگر کمتر از فورماسیونهای اجتماعی سوسیالیستی برای توضیح دینامیک و استاتیک جامعه استفاده می شود و جامعه شناسی مفهومی که اساس ان بر کنش متقابل اجتماعی ایندیویجوال هاست جای ان را گرفته است در چنین نگرشی به کنش اجتماعی افراد است که فرهنگ و اخلاق و دین جامعه که ارزشهای رفتاری و کنش متقابل اجتماعی افراد را مشخص می کنند مهمترین ویژگی یک جامعه اند از این رو نظرات اقای هانتینگتون نه سیاسی که علمی است و کسانی که کتاب برخورد تمدنهای او را که در سال 95 چاپ شد خوانده اند فهمیده اند که اکثر پیش بینیهای علمی او به حقیقت پیوسته است. من به چنین دانشمندانی با چنین نتایج درخشان علمی باور دارم و اساس یک جامعه و کنشهای او را در ارزشهای فرهنگی و اخلاقی افراد ان جامعه می دانم که در ایران ما و کشورهای اسلامی به شدت تحت تاثیر اسلام است از اینرو من ریشه اکثر مشکلات و ریشه عقب ماندگیمان را بی پرده و با صراحت و اشکارا در "دین اسلام" می دانم. در ضمن بر خلاف اقای علمداری من معتقدم که اساس اسلام و مسیحیت با هم کاملا متضاد است . مدرنیسم در جوامعی که مقاومت فرهنگی در برابر ان کم است به وجود می اید و یا اگر وارداتی باشد به حیات خود ادامه می دهد و دقیقا به همین دلیل است که در تمدن مسیحی مدرنیسم به و جود امد و در تمدنهای بودایی و هندو و یهودی به حیات خود ادامه می دهد اما در تمدن اسلامی نه به وجود امد و نه می تواند با همه تلاشها به حیات خود ادامه دهد اما در دین خرد گرای زرتشت که انسان واحد اندیشه است و با اندیشه نیک خود در راه ابادی و گسترش اشا و راستی در جهان می کوشد و خداوند او چیزی نیست جز خرد خود او نه تنها مدرنیسم پایدار می ماند که گسترش هم می یابد و چه بسا که اگر ایران اشغال نشده بود به وجود هم می امد . لطفا به ترجمه گاتها و مینوی خرد توجه کنید.
با سپاس و احترام
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید