Skip to main content

بهروز گرامی، درست است. اول

بهروز گرامی، درست است. اول
آ. ائلیار

بهروز گرامی، درست است. اول اصغر زاده این مسئله را مطرح کرد. بعد آزادگر در آن باره مقاله «ممی» را نوشت. و در این جریان هم مهران آنرا با ترکیزم درهم آمیخت. من در گذشته اشکال این تز را به کوتاهی نشان داده ام. که به دانش منطق بر میگردد. یعنی به استعمال منطق ناقص یا شباهت سازی در شناخت پدیده ها.


رفع ستم ملی و تبعیضات اجتماعی و بیعدالتیها ، حل مسئله ء تعیین سرنوشت و اتحاد داوطلبانه ء خلقها یا ملیتها یا ملتهای بدون دولت، در عین داشتن استقلال در اداره امور خود، نیازی به چنین توجیهات انحرافی ندارند.

منطق ناقص: یا شیوه استدلال منطق تمثیلی

نحوه ء نگرش و استدلال، در درک شرایط جامعه ، دربنیاد تزهای چریکهای فدایی خلق یعنی :ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا( امیر پرویز پویان) ، مبارزهء مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک( مسعود احمد زاده)،شیوه استدلال منطق تمثیلی بود.

استعمال “منطق ناقص”، همان شیوه استدلالی ست که در دهه های گذشته چپ ایرانی و دیگران در نقاط مختلف دنیا از آن استفاده کرده و به تئوریهای خود دست یافتند .

روش آل احمد در غربزدگی، اقدام چه گوارا در بلیوی و تئوری مائوییستهای ایرانی و چریکهای فدایی همه از این متد «منطق تمثلی» نشأت گرفته اند. و اکنون آنرا در شناخت مسایل ملیتها ، اعمال« تبعیض همه جانبه و استثمار» توسط دولت و سرمایه داران بکار می برند. و تکه ی «تز استعمار داخلی» نیز همه براساس شباهت سازی ست.

چرا بکارگیری منطق تمثیلی متد درستی در شناخت پدیده ها نیست؟

این روش عملاً در شناخت فنومن ها به شباهتهای ظاهری آنها اکتفا کرده و از بکنار زدن هماندیهاو کشف ویژگیهای مختلف ماهیتهای گوناگون عاجزاست . به ظاهر قضیه توجه نموده و از تحلیل ماهیت مشخص پدیده باز میماند ، همیشه سطح را میبیند و نتایج سطحی میگیرد.

برای مثال دو لیوان پلاستیکی هم شکل و هم اندازه را در نظر گیرید که یکی نسوز و دیگری در حرارت بالا فرم خود را از دست میدهد.

وقتی بامنطق تمثیلی به لیوانها توجه میکنیم به دیگری رهنمود میدهیم:« لطفاً آنهارا گرم نکنید چون از جنس پلاستیک اند و ذوب میشوند. » در صورتیکه حکم ما در مورد یکی درست و در باره دیگری غلط است. این نوع منطق در شناخت جنس نسوز لیوان دوم کاربرد ندارد و حکم نادرستی به ما ارائه میدهد.

بررسی وضعیتی در یک نقطه با این «هدف» که رخداده های همانندش در نقطه ء دیگر «تکرار »شوند ، غلط است. در تجزیه تحلیل، «هدف و پیشداوری» را باید کنار گذاشت. لازم است بپرسیم آیا میتوانند تکرار شوند یانه؟

رخداده ء همانند میتواند «به وقوع بپیوندد، نپیوندد و یا ناقص الخلقه» تکرار شود. بستگی به وضعیت مشخص نقطهء دیگر دارد. این ویژگیها میتوانند «عوامل تاریخ، فرهنگ و سیاست، اقتصاد، روابط خارجی و جهانی، جغرافیایی، و وضعیت نیرو های متضاد» باشند.

حرکت تونس در مصر تکرار شد ولی هیچ دلیلی ندارد که «حتماً » در عربستان نیز تکرار شود. در عراق هم همینطور. تز تکرار رخداده قطعیت ندارد. قطعیت بخشیدن بدان به معنای استعمال«منطق ناقص» وعدم توجه به ویژگیهاست. احتمال تکرار رخداده، از قاعده سگانه پیروی میکند. یعنی «رخداده ء همانند میتواند به وقوع بپیوندد، نپیوندد و یا ناقص الخلقه تکرار شود». رخداده ها را نمیشود کپی کرد. هر وضعیت مشخصی عمل مشخصی میطلبد.

تجزیه تحلیل مسایل ملی-دموکراتیک میلیتهای ساکن ایران را دیگر نباید با این شیوه های آزمایش شده پیشبرد.

تز «استعمار و مستعمره » از نظر علم منطق پایه درستی ندارد.