Skip to main content

اسماعیل گرامی، من مارکسیست

اسماعیل گرامی، من مارکسیست
آ. ائلیار

اسماعیل گرامی، من مارکسیست نیستم. ولی به نظرات مارکسیستها احترام میگذارم. و خود و مبارزه یشان را دوست دارم. به ویژه تلاششان را برای زدون فقر و تامین رفاه زحمتکشان. و به مارکس هم به عنوان یک اندیشمند حرمت دارم. از سوی دیگر به تئوری و فلسفه ی شان در حد لازم آگاهی دارم. 1-از پایان نوشته یتان شروع کنیم: که شعار « زنده باد سوسیالیسم» داده اید. منهم میگویم بله زنده باد. ولی باید اضافه کنم که « سوسیالیسم در آذربایجان و ایران، و حتی کشورهای جهان سوم، برای پیاده شدن « نه شرایط عینی دارد و نه شرایط ذهنی». تنها در کشورهای بسیار پیشرفته جهان از جمله در آمریکا و اروپا، «شرایط عینی» برای سوسیالیسم موجود است. اما اینجا هم «شرایط ذهنی» وجود ندارد؛ و بنا برین سرمایه داری به حیات خود ادامه میدهد.

در جهان سوم- بدون وجود شرایط- اقدام برای پیاده کردن سوسیالیسم فقط میتواند پول پوتیسم بیافریند؛ و «سربازخانه درست کرده میلیونها انسان را قتل عام » کند. همچنان که در کامپوچ اتفاق افتاد. یا مثل روسیه و کوبا و ویتنام و چین و کره شمالی « رژیم های دیکتاتوری» برای ادامه فقر و اختناق سرکار آورد. همچنان که آورده اند. منهای بخش کوچک- بخش بزرگ چپ ایران و جهان هم در کل بر این نظر است. پس در ایران و آذربایجان چیزی که میتواند پیاده شود « عدالت اجتماعی نسبی» ست. و « دموکراسی». و « رفع تبعیض های گوناگون». و « قدرت اداره ی امور خود» است. شما میتوانید آرزوهای زیبای خود را داشته باشید و دنبال کنید. من هم آرزو میکنم روزی جامعه ی کره ی زمین از استثمار انسان از انسان آزاد شود؛ اما این فقط یک آرزوی زیباست. و غیر عملی. تا وقتی که شرایط آماده شود. نمیدانم شاید قرنهای متمادی طول بکشد.2-آنچه شما در تعریف خود از استعمار گفته اید و کارهایش را شمرده اید- که درست هم هست « معلول» است. و نام «علت» آنرا « استعمار» ذکر کرده اید که درست است. معلول ها شبیه به هم میتوانند باشند ولی علت ها میتوانند یکی نباشند. « مردن دو نفر» معلول است. و اینکه هردو مرده اند« اشتراک» دارند. اما «علت» مرگ یکی « اعدام» است. و دیگری «تصادف». یعنی شبیه بهم بودن دو معلول الزاماً دلیل بر برابر بودن علتها نیست. در هندوستان علت خرابی اوضاع ، استعمار یا حکومت خارجی بود.در ایران علت خرابی حکومت داخلی ست. اگر چه « خرابیها» شبیه بهم هستند. 3- میگویید « ملت فارس حاکم و استعمارگر است». این گزاره صحیح نیست. چون اگر یک نفر فارسی زبان پیدا شود که حاکم و استعمارگر نباشد، حکم شما باطل است. درجامعه ایران واضح می بینیم که ملت فارسی زبان هم از سوی حکومت تحت «سلطه» قرار دارد. و هزاران کشته و زندانی داده و میدهد. و بسیاری از آنها خواهان « رفع تبعیض» هستند. 4- ماهیت با نمود فرق دارد. آنجه شما مشاهده میکنید «نمود» است. « آذرخش» یا -الدیریم- نمود است. اما «بارهای الکتریسته ی مثبت و منفی» ماهیت آن است. ماهیت دو چیز میتواند متفاوت باشد. عمل حکومت ایران تقریبا شبیه عمل فرانسه در الجزایر است. ولی این دو عمل علت متفاوت دارند وعامل شان نیز یکی و برابر نیست.و ماهیتها ها هم متفاوت اند. در ایران نظام سرمایه داری حاکم است و در همه جای کشور نیز با اعمال تبعیض ها عمل میکند. و بخشی از نظام جهانی سرمایه داری ست. و این فرمانروایی از سوی « حکومت داخلی» ست. لنین در روسیه تزاری، خرابی وضع اوکرایین را مثل مستعمره میدید ولی برای توضیح و ضع روسیه و حکومت تزار ، کتاب «دولت و انقلاب» را نوشت و نه « استعمار و مستعمره» را. در جهان گلوبال استعمار عمدتًا از راه « آلترناتیو سازی حکومت ها» و « صدور سرمایه ی جهانی» عمل میکند. و فرعاً از راه «حمله نظامی - آلترناتیوسازی». که باز همراه با صدور سرمایه ی جهانی ست.