Skip to main content

غربت بی دریاست-

غربت بی دریاست-
آ. ائلیار

غربت بی دریاست-
و آبهایش کم عمق-
ماهیان زیبایی-
میمیرند-
در آبهای کثیف اش.
کجاست آن بالهای پروازم؟
که کودکان و جوانانش-
چنین بردار و-
سرب شب خفته اند؟»

مانند آواره ای پا به راه میگذاری و هیچ نمیدانی به کجا می بردت.
راههای تازه ، سخنان جدید، زندگی نو؟
اگر نیفتی، نشکنی. اگر توان دیدن داشته باشی.شاید.
**
دربند.
قفل شده به خواب.
به رؤیاهای آشفته.
به علف و گیاه. به کوه و دره. به صحرا و حیوانات.
و برکرانه ی دریاچه ، چشم به راه خروش رودخانه ها.
شاید بادو توفان، راههای غریب نبرند ات؟
**
«خواب؟ خواب ژرف حسرت؟
خانه دوراست، خوابها نزدیک . لاچین دونیمه شده ای!؟
بیدار شو، دخترم! وقت کار است. بیدار شو فرزندم!...»
**
غربت بی دریاست-
و آبهایش کم عمق-
ماهیان زیبایی-
میمیرند-
در آبهای کثیف اش.
کجاست آن بالهای پروازم؟
که کودکان و جوانانش-
چنین بردار و-
سرب شب خفته اند؟»
کابوس نوشته آ.ائلیار