Skip to main content

همچنین با سلام های رفیقانه

همچنین با سلام های رفیقانه
بهنام چنگائی

همچنین با سلام های رفیقانه جناب ناثر ناسری گرامی؛ شما از من پرسیده اید: نظرتان را درمورد زبان حکومت مرکزی فدرال بیان کنید! آیا تمام ایالتهای ملی فارس و آذربایجان و کردستان و...زبانهای ملی خود را خواهند داشت و زبان بین المللی انگلیسی هم زبان رابط بین حکومت های ملی فدرال خواهد بود؟ نظرتان چیست؟ ببینید دوست من! در این تردید ندارم که زبان، تنها یک اهرم ارتباطی ست، ولی یکی از مهم ترین ابزار های داد و ستد مشترک و عمومی بین انسان های "مختلف المنافع" نیز می باشد. و قطعا هر زبانی نیز بسته به دایره و گستره خویش دارای میدان و جولانگاه های خاص و روابط تاریخی و تشعشات بد و خوب فرهنگی و همچنین تنگ نظری و برتری جوئی ها هم بوده و داشته و به هر دلیل خود را در بین مردمان دور و نزدیک راه برده است. و از جمله ی انها همین زبان فارسی می باشد که در چندین قرن گذشته و در سه امپراتوری بزرگ ترک راه و جا داشته است.

بنابرین خود زبان به تنهائی عامل همبستگی طبقاتی و اهرم حفظ منافع نیروی کار ملت ها در برابر سرمایه دارِ مثلا عرب و یا کرد زبان نمی تواند باشد و البته نیز نبوده است! بهره کشی زبان خاص خود را دارد. اما این نگاه وبرداشت هرگز بدین معنی نیست که هر حاکمیتی با هر ویژگی زبانی و فرهنگی و ملی اجازه داشته باشد، دیگر ملت های کشور ما را از زبان، آداب و فرهنگ مورد دلخواه آنان محروم، جدا و ناگزیر به استفاده از زبان زورکی خود کند. پاسخ به این اصولیت حقوقی و حل قضیه مسلم ملی برای من کاملا روشن و آشکار است. پرسش اما این است که کشور ما با این رنگینی ملی و ضرورت حفظ روابط با دیگر ملت هایش را چگونه می تواند از طریق زبان فراملی میسر سازد؟ جز مگر با یک زبان مشنرک؟ خوب حالا، با پذیرش این تبعیض زبانی که تلخ و واقعی بوده است؛ به هر روی زبان فارسی را اکثریت قریب به اتفاق ملت های ما، آنرا با قدری کندی و سختی ناگزیر آموخته اند! آیا درست تر این نیست که همین زبان فارسی، اهرم ارتباط مشنرک کشور و ملت های ما بماند؟ البته در کنار آن هر ملتی حق مسلم دارد و باید بنا به خواست مستقل و آزاد خود تحصیلات اش را به زبان مادری داشته باشد و چرا نه؟ همانگونه که زبان انگلیسی را به عنوان زبان جهانی هر انسانی باید از کودکی بیآموزد! من شخصا لُر بسیار خوشحالم که ( آنا دیلی تکین) آذری را می توانم، هچنانکه لری و فارسی و چند زبان دست و پا شکسته دیگر را! اما اگر برداشت نابجائی از صراحتم بیانم صورت نگیرد، من بسیاری از زبان ها را فرصت سوزی عمر می دانم و ترجیح می دهم و می دادم که در گذشته ها به جای هر زبانی در دوران بچگی و نوجوانیم تنها انگلیسی می آموختم. عمر آدمی که صد و دویست سال نیست تا بشود برای زبان های غیر ضروری حرام اش کرد. حتی از دید خود مصلحت عقلی و منطقی می دانم که در یک فرآیند بلند و دقیق و چشم انداز متمدنانه ی جهانشمول و با حفظ و تطبیق ارزش های ولای فرهنگی ملت ها و زبان های شان، هر چه زودتر روند جایگزینی زبان انگلیسی برای نوع بشر مفیدتر است!
اما توجه شما را به مضمون و امکان عملکرد فدرالیسم و اهداف پیش روی آن جلب می کنم. اهداف و عملکردی که ضرورتا و الزاما می بایست کشور “رنگین فرهنگ” ما را که دچار استبداد مذهبی، تعارضات شدید ملی و تبعیضات گسترده حقوقی و اقتصادی است، به شکلی از اشکال اراده و اداره ی حکومتی آنان را در یک سازمان متحد و مشترک که همان ظرف فدرالیسم باشد به دست خود مردم کار و زحمت داد تا به صورت شورائی و افقی و همزمان با تعدیل و تسطیح قدرت متمرکز سیاسی، امکان دخالت فعال همگان و به ویژه نیروی اصلی اجتماعی(کارگران و مزدبگیران)را در عرصه های دیگر و از جمله اقتصاد میسر سازند.
این مختصر تنها تصوری از اداره و هدایت امور مختلف کشور و مناطق محلی و سازمان خود مدیریتی آنان در سطح کشور برای حفظ اتحاد و همبستگی کلان ملت های ماست.

البته شاید شما متوجه تندروان ناسیونالیست و شونیست و تحریفات و تبلیغات مسموم آنان باشید و یا نباشید؟ من تا حدود زیادی مطالب منعکس نسبت به موضوع را با دقت و وسواس تعقیب می کنم. با صراحت بگویم که بخشی از آنها دل آزار می باشند.

اما، هر یک از ما بنا به ضرورت دید خود، خاستگاه طبقاتی و وسع دانش اش از موضوع، می بایست مسئولانه پیرامون این مهم و دیگر محورها و عوارض و نکات مبهم و فراوان جامعه طبقاتی و رنگین به سهم خود دست به نقد و بررسی ممکن و سازنده و روشنگرانه ببرد و بزند. کاری ناچیزی که من کرده ام! از پانویس مهرآمیز و گرمتان سپاسگزارم. تندرست باشید