Skip to main content

سلام جناب آ.ائلیار گرامی؛

سلام جناب آ.ائلیار گرامی؛
بهنام چنگائی

سلام جناب آ.ائلیار گرامی؛ فرصتی ست که به شما دست مریزاد بگویم؛ زیرا خوب کارید و پُرکار! من بهره می برم از آن. اما برگردیم سراغ نگرش پیرامون زبان و گپ و شنود در باره آن و نگاه های خودمان: بله همچنان است که شما نوشته اید و من هم فکر می کنم که تنها خود ملت ها و به ویژه با پا در میانی و دخالت مستقیم خود مردم و امکان نظرسنجی و اعِمال اراده ی بی واسطه ی سازمان های خود مدیریتی آنهاست که می شود و باید پاسخ درست را برای چگونگی انتخاب زبان ها و تحصیل شان در فردای ملت های آزاد و برابر ایران یافت. تمام دعوا بر سر این است که اراده ی مردم کار خود آنهاست و آنان می بایست همه جا در تصمیم گیری ها وجود واقعی داشته باشد تا در برابر مصوبات هم همگی پاسخگو باشند.

اما در مورد زبان مادری حق با شماست و قضیه کاملا جدی و برجسته است. هیچکس با هیچ بهانه ای حق ندارد ملتی را از زبان مادری او که زبان عاطفی و مهرورزی اش دور و محروم کند. مثلا (قادان آلم) را من در زبان های دیگر نشنیده ام و این "جمله وار" در ظرافت و ماهری زبان آذری بار بسیار لطیف و مهربانانه دارد که آن را به مادر، پدر، همسر، فرزند و دوستِ صمیمی هم می شود گفت چون فقط در این زبان آنگونه گفتن و شنیدن اش تنها دلنشین است؛ و نه جود دیگری. و ...
اما در مورد زمان سوزی که گفتم: بهتر است برگریم به دست کمین حادثه و پرنابِ غافلیگرانه ی خودمان به گوش تا گوش زمین در سطح جهان آدم ها و زبان ها! و تنها اینک می توان به اهرم ارتباطی پی برد و فکر درست کرد. تصور می کنم که ما سعی می کنیم سوژه را و ضرورت وجودی اش را بهتر ترسیم کنیم که داشتن و آشنائی کافی با یک زبان جهانی و سراسری تا چه حد مهم، کارا و راهگشاست؟! بد نیست این را هم بگویم که: در جهان غرب همه ی ما تبعیدی ها و ناچار کوچ کرده ها، منهای آنهای انگلیسی زبان که در آنچنان کشورهائی این زبان را ناچار می آموزند و البته برگ برنده را نیز هیشمه به همراه و در دست دارند؛ بخش زیادی از باقی مانده ی ایرانی ها و البته دیگر فراریان از گرسنگی و جنگ و فلاکت، همه در صورت خروج از کشورهای مسکونی، در صورت ندانستن انگلیسی، دوباره لالِ لال می شوند و این درد اغلب انسان های غریبه است. حالا چه فردی مسافر از خرم آباد ما در آذربایجان باشد و به عکس؛ یا فردی ساکن آلمان باشد در لندن! هیچ تفاوتی نمی کند. بسیاری حتی در کشورهای ساکن سال های سال تلاش می کنند که یک زبان غریبه را فرا گیرند و نمی توانند. در حالی که همان زبان را می توان در کودکی و نوجوانی به سرعت آموخت. به هر رو من هم فکر می کنم که چگونگی گزینش زبان و تعداد آنها باید تابع خواست مناطق خود مدیریتی باشد و در این موارد می توان بسیار شنید و گفت؛ مهم این است که نباید کوتاه آمد و خسته شد تا مگر روزی بهترین ایده با همفکری پخته و گزین شود. تندرست باشید