Skip to main content

آقای ناثر ناسری گرامی، با

آقای ناثر ناسری گرامی، با
Anonymous

آقای ناثر ناسری گرامی، با سپاس از مهرتان نکاتی را یادآور می شوم: 1ـ اگر کسانی در انجام کاری لغزش کردند و نتیجه بدی به بار آوردند، این دلیل بر آن نمی شود که اصل آن کار ناپسند بوده، بلکه شیوه انجام آن نادرست بوده است، چنانکه اگر نانوا خمیر را در تنور بسوزاند و تباه کند نمی توان گفت که نانوایی کار بدی است. در کار بهسازی زبان فارسی نیز در کنار بسیاری کوشش های درست و پربار لغزش هایی هم روی داده، از جمله برخی از مورد هایی که شما برشمرده اید. اما اصل هماهنگ سازی زبان فارسی کار سودمندی است که اگر به درستی انجام شود این زبان را ساده تر و روان تر خواهد ساخت. 2ـ نمونه ای از سودمندی سره سازی پارسی کاربرد واژه های پیوندی است که از ریشه یکسانی پدید می آیند. مثلاً از واژه "داد" به معنی عدل واژه های دادگاه (محکمه)، دادرس (قاضی)، دادستان (مدعی العموم)، دادخواست (ادعا نامه)، دادگستری (دستگاه قضایی)،

بیداد (ظلم) و بسیاری واژه های دیگر ساخته می شوند. بدینگونه با فراگیری واژه "داد" می توان گروه گسترده ای از واژه های دیگر را که از آن ساخته می شوند به آسانی فراگرفت، چرا که معنی آنها از ساختار واژه قابل حدس است. نمونه دیگر: از واژه "نام" واژه های نامدار (معروف)، نامجو (شهرت طلب)، بدنامی (سوء شهرت)، خوشنامی (حسن شهرت)، بینام (فاقد اسم)، گمنام (مجهول الاسم) و... ساخته می شوند که باز بسیار آسان تر از برابرهای غیر فارسی قابل یادگیری بوده، کوتاه تر و روان تر نیز می باشند. 3ـ در باره نمونه هایی که مورد گله شما هستند، به دبد من کمی بیمهری و بهانه گیری نموده اید! از میان این همه "پیوند واژه" زیبا و سودمند با "دل"، مانند دلنواز، دلپاک، نیکدل، دلبر، دلسوزی، دل آویز و... دست گذاشته اید روی ناهمخوانی "دلدار" و "دلداری"! خوب می توانید "دلبر" و "دلبری" را به کار برید که همان معنای مورد نظر شما را در بر دارند و همخوان نیز هستند. البته سخن شما درباره ناهمخوانی دلدار و دلداری درست است. ولی خوب زبان را مردم عادی می سازند نه دانشمندان و از این رو ازهیچ زبانی نمی توان دقت صد در صدی منطق ریاضی را چشم داشت. با این همه به دید من زبان فارسی نسبت به دیگر زبان های رایج جهان یکی از منطقی ترین و قاعده مند ترین زبان هاست. درباره واژه "پایدار" ارتباط "پای" با عمل "ایستادن" مورد نظر است و اینکه انسان بر پای خود می ایستد. پیوند ایستادن با "ایستادگی" یا همان "پایداری" نیز روشن است، چنانکه در انگلیسی و آلمانی نیز withstand و widerstehen که فعل "ایستادن" را در بر دارند معنای ایستادگی و مقاومت می دهند. 4 ـ موضوع خط فارسی موضوعی جداگانه است، بویژه که خط امروز فارسی خطی است که پس از چیرگی اعراب مسلمان بر ایران بر ایرانیان تحمیل شده و برگرفته از خط ابتدایی آن روزگار عربستان است که با بهسازی هایی به خط رایج در سرزمین های اسلامی تبدیل شد و در ایران نیز جای خط های پیشین پهلوی و اوستایی را گرفت. چنانکه نوشته اید این خط کاستی های فراوانی دارد و مشکلات زیادی در یادگیری و بکارگیری فارسی نوشتاری پدید آورده است. اندیشمند برجسته، میرزا فتحعلی آخوند زاده، نزدیک 200 سال پیش کاستی های این خط را گوشزد کرد و خواهان بهسازی یا تغییر آن به لاتین شد. پس از آن نیز اندیشمندانی این مهم را یادآوری نموده اند. از آنجا که شیوه نگارش امری عمومی است، بهسازی یا دگرسازی آن نیازمند یک تصمیم گیری یکپارچه ملی است که اساساً بر گردن حکومت می باشد. شوربختانه رژیم جمهوری اسلامی کوچکترین نگاهی به اینگونه نیازمندی های اجتماعی ندارد. از این رو تا زمان واقع شدن چنین تصمیمی پایبندی به قاعده های سنتی کنونی نگارش فارسی بایسته به نظر می رسد.