Skip to main content

ملیحۀ محمدی عزیز؛ تیترت کلاً

ملیحۀ محمدی عزیز؛ تیترت کلاً
Anonymous

ملیحۀ محمدی عزیز؛ تیترت کلاً مشکل داره! شما پیشاپیش قضاوت خودتون رو بر پیامِ نجفی اِعمال می‌کنی بعد اونوقت از خواننده و مخاطبتون میخواین که حالا بیایید نظرتون رو راجع به «اهانت کردن» یا «توهین‌آمیز» بودن ارائه بـِـدید؟! متنِ این پیامِ شاهین به هنرمندانی که در تالار رودکی(وحدت) به استقبال آخوند حسن روحانی رفتند رو در همینجا میذارم تا شاید یه‌نفر پیدا بشه دست از کلی‌گویی و حملاتِ متقابل برداره و بدونِ غرضُ‌مرض نقدی جمله به جمله داشته باشه، هم از بایست‌ها بگه و همینطور نبایست‌ها وُ نشایست‌ها. شاهین نجفی: «خطاب به هنربندان؛ کاسۀ گدایی گرفتن و حقِ خود را با دریوزگی از حکــّـام طلبیدن، چیزی جز تجلیِ نوعی از اختگیِ سیاسی‌هنریِ مدرن نیست. حال می‌توان با جدّیت فهمید و دید که ما از کجا وچطور سقوط کرده‌ایم. هنرمندانِ جامعه، آن بی‌انتها مستقلان و گردن‌کشانند و باید بر هنر و هنرمندِ آن سرزمین گریست و

وقتی اینگونه خار و خفیف می‌شوند و درگیرودارِ امنیت و نان و نام، حیثیتِ خویش را حصیرِ نشیمنگاهِ دولتمردان می‌کنند که البته هیچکدام نصیبشان نخواهد شد. که هرآنچه هنوز دارید را نیز از شما خواهند ربود و سوراخی را در جان‌تان بدون اماله نمی‌گذارند و تا انتهای ارگاسمِ سیاسی‌‌شان که دچار سادیسمی تاریخی هستند باید مفعولی محکوم باشید. ما بزدلیِ شما را می‌فهمیم، آنچه نمی‌فهمیم توأمانیِ این ترس با هنرتان است. شاهین نجفی لعنتُ ‌الله علیه».///// هر چند نِشست و برخاست با "حمید دباشیِ" معلوم‌الحال در کارنامۀ فعالیت‌های شاهین هم نمایان بوده ولی خُب نفسِ کار شاهین در اعتراض به جماعتِ فرصت‌طلب رو به شخصه می‌پذیرم، با خشمِ شاهین و کاربردِ جملاتِ تند و اماله‌ای مشکلی ندارم امّا تکرارِ این واژ‌ه‌ها و تاکیدهای مکرر بر مقتصات و نقاطِ زیرِ شکمی در کارهای شاهین دیگه داره خسته‌کننده میشه. ما باید یه روزی دست از این تبعیض‌های جنسیتیِ ساری در ادبیاتمون‌ برداریم بفهمیم "فاعل" هیچ جایگاهِ بهتری از "مفعول" نداره و بلعکس! مهم اینه که ما فاعل بر چه کسی باشیم یا مفعولِ چه موجوداتی قرار بگیریم، نقشِ یک فاعل خیانتکار رو داشته باشیم یا یک مفعولِ خائن به تعهداتی. اصلِ فاعل یا مفعول بودن نمیتونه موردِ ضعف و بهره‌کشیِ ادبی قرار بگیره. ضمناً در استنتاج‌های نهاییِ هر اثری از شاهین غالباً القای فضای یأس و نامیدی همه‌جا دیده میشه و شاهین در آثارش همواره به مطلق‌نگری دچاره! در اون آهنگِ "نقی" به همه(ما عوام) فحش و ناسزا داده بود بغیر از خودِ نقی! تنها پیشگاهِ نقی بارگاهِ صمیمی و طنزی برای خواستهای شاهین شده بود همین، نمی‌دونم چرا هیچ‌کسی هم به این نکته توّجه نمی‌کرد. در اثرِ دیگری هم باز "مهدی" نقشِ درگاهِ "توسلِ" شاهین رو ایفا می‌کرد! خُب من به شخصه خودم از اینطور فضاها و اینکه برَم توُی مسجد و در محراب بشینم دست به دامنِ سرانِ اسلام بشم خوشم نمی‌آد ولی "نجفی" دوست داره دیگه! خلاصه اینکه در این آخرین اثر، اساسِ کارِ شاهین رو می‌پسندم، بهتر بود بجای «ارگاسم» از "شهوت" استفاده می‌کرد، چون ما آدما بلااستثنا عاشقِ اون روابطِ جنسی‌یی هستیم که ارگاسم یا "شهوتِ جنسی" درِش اوج بیشتری داشته باشه در حالیکه شهوتِ جاه‌طلبی و منصب‌جویی برای همه لذت‌بخش نیست. از این جمله: « درگیرودارِ امنیت و نان و نام، حیثیتِ خویش را حصیرِ نشیمنگاهِ دولتمردان می‌کنند» واقعاً خوشم اومد دمِش هم گرم :))) خُب دیگه بیشتر سرتون رو درد نمیارم و در همراهی با "اعتراضِ" شاهین و به نقل از دوستِ شاعری باید محترمانه به این باصطلاح روشنفکران و هنرمندانمون بگم: «یک عمر آنکه بود مُجلد به جلدِ دوست، در گیرودارِ حادثه جلاد می‌شود/ راز قبیله را بفروشد به ارزَنی، صیدی که سرسپردۀ صیاد می‌شود».