Skip to main content

با احترام به خانم صبری در

با احترام به خانم صبری در
Anonymous

با احترام به خانم صبری در دنباله خاطراتم از جريمه و شلاق وزبان مادری بايد خدمتتان عرض کنم که جای قلک پول را شلاق و چوبهای آماده شده گرفت و تعدادی از معلمين بخاطر خوش خدمتی به اداره آموزش و پرورش به تنبه فيزکی روی آوردند و معلم ما آقای زهسازيان که در نزديکی مدرسه و در کوچه آقاجان بيک باغ کوچکی داشت مبصر کلاس را ميفرستاد که از باغ خودش بقول آقای لاچين شاخه نازک و پوست کنده شده درخت ( بید مجنون = شوی ) بياورد تا بهتر بتواند شاگردان را آزار و اذيت بکند و اين عمل ناهنجار را با کوچکترين بهانه عملی ميکرد و چون پدر چند نفر از شاگردان را ميشناخت ما را کتک نميزد و اين کار را معلمين موقت مثلا وقتی زهسازيان مريض ميشد معلم ديگر بعهده ميگرفت يک روز معلمی بنام حسين زاده مرا بخاطر اينکه يک نفر شاگرد را بخاطر استفاده زياد از کلمه ترکی نمنه کتک ميزد من بشوخی گفتم که کتک از بهشت آمده مرا صدا کرد و گفت

گفت حالا نشان ميدهم که مزه بهشت چطوری است مرا آنقدر با چوب زد که وقتی سر سفره نهار نشسته بوديم من نتوانستم قاشق بدست بگيرم و وقتی در قبال سوال پدرم که چه شده توضيه دادم پدر گفت باهم ميريم پدرم خيلی عصبانی بود و با چشمانی خيره شده بدستهای من نگاه ميکرد تا اينکه وارد اطاق مدير مدرسه شديم آنچنان فرياد کشيد و به مدير مدرسه گفت جای جريمه نقدی را اينطوری عوض کرده ايد و وقتی معلم حسين زاه وارد اطاق مدير شد پدرم آنچنان يقه معلم را گرفت که حسين زاده از اطاق مدير فرار کرد و اين فرار حسين زاده در مقابل چشم شاگران درکوريدور مدرسه زبانزده شاگردان شد‌ .باور کنيد روز اول مهر در آذربايجان برای بچه های خرد سال مخصوصا برای ٦ و ٧ ساله ها روز عزا و شکنجه است که خود مبحث ديگری است .