Skip to main content

آقای تبریزی گرامی؛

آقای تبریزی گرامی؛
اقبال اقبالی

آقای تبریزی گرامی؛
1- پس از شکست انقلاب بهمن (از نظر شرایطی ملی) و شکست "سوسیالیسم" امرانه، کوچ بزرگ و جابجائی های سیاسی بوقوع پیوست و هرکس به اصل خود برگشت. هر کسی کو دور ماند از اصل خویش, بازجوید روزگارِ وصلِ خویش!
به صف توده ای - اکثریتی ها که تا دیروز پرچمدار "جهان وطنی" بودند و اکنون در پیشاپیش صفوف قومپرستان فاشیست عربده کشی می کنند نگاه کنید.
2- من چپ متعلق به خط 4 بودم، چپی که تلاش می کرد تا با "سوسیالیسم واقعن موجود" ، مائوئیسم و مبارزه مسلحانه جدا از مردم مرزهای خود را ترسیم کند. چپی که سوسیالیسم را نه بعنوان نیازهای واقعی جامعه و برآمده از تحلیل مشخص اجتماعی - تاریخی ایران، بلکه تکرار "فتواهای کمینترن" و ... آرزو می داشت! ان چپ نه پاسخگوی نیازهای جامعه بود و نه هست! سنگ بزرگ نشانه نزدن است! ما بایستی ابتدا مطالبات معوقه انقلاب های شکست خورده مشروطه و بهمن را متحقق کنیم.

از اینرو تکرار شعارهای گذشته کنار گذاشته شد و "سوسیالیسم از همین امروز و نه حتی فردا صبح کله سحر" را به بعد از الویت حفظ ایران، تامین آزادی احزاب، نهادهای اجتماعی، فرهنگی، دمکراتیک و پیگیری روند ایجاد پیش شرطهای یک زندگی انسانی برای ملت ایران موکول شد.
3- تا زمانی که اپوزیسیون ایرانی سیاست را از نگرش ایدئولوژیک - مکتبی پالایش ندهد و با "فتوا" برای همدیگر و آینده ایران تعیین تکلیف نکنند، ما همچنان بدور خود خواهیم چرخید.
همین حکمی که شما صادر فرمودید: "و یا چگونه میشود که شما در مسیری دقیق و هم جبهه در سنگر ارتجاعی شوونیسم فارس آریایی اسلامی قلم فرسایی وقدم برمی دارید؟!" آنچنان بی رمق است که قابل برخورد نظری نیست و من ناچارم چون صدها سخن مشابه که توسط مرتجعین قومپرست طرح می شود را جدی تلقی نکنم و کار اصلی خود را ادامه دهم.
آقای تبریزی مشکل ما همین جاست! تشخیص جبهه ها و تعیین نقش نیروهای در جامعه ایران و فقدان معیار برای معرفی دوستان و دشمنان مردم است. همین بی معیاری و فقدان شناخت از ماهیت نظام اسلامی (ویا تحریف آگاهانه و دلبخواهی)، جبهه دفاع از جمهوری، آزادی، دمکراسی، لائیسیته و جامعه ای سوسیال برای ایران را همسنگر "شوونیسم آریائی اسلامی" معرفی می کند.
4- سمتگیری سیاسی من کاملن آگاهانه و متوجه دو نیروی ارتجاع اسلامی و ارتجاع قومی است. در شرایطی که از همه جبهه های فاشیسم حکومتی(پان اسلامیسم)، پان ترکیسم، پان عربیسم موجودیت، تاریخ و هویت ایران نفی میشود، مبارزه برای آزادی و سربلندی شهروندان کشور از کانال سرنگونی رژیم اسلامی و افشاء و انزوای دو مانع ذکر شده عبور می کند. در این مرحله از جنبش بایستی میله را بسمت دفاع از ایران بدون حکومت دینی و قومی خم کرد تا پیش شرطهای واقعی دمکراتیزاسیون جامعه و رفع تبعیض در همه اشکال آن فراهم گردد.
5- در پایان عرض کنم؛ در شرایطی که ملت ایران تلاش می کند تا از چاه حکومت دینی بیرون بیاید و قومپرستان چاله احیاء اقتدار ایلی و بازگشت قاجاریه را در دستور قرار داده اند، ما از عزیمتگاه آزادی، دمکراسی و لائیسیته، بزرگترین جبهه ایراندوستان را علیه ایران ستیزان ایجاد خواهیم کرد.