Skip to main content

در بحث فدرالیسم واقعیتهای

در بحث فدرالیسم واقعیتهای
Anonymous

در بحث فدرالیسم واقعیتهای زبانی ومذهبی وترکیب جمعیتی شهرهای ایران نشان میده که اگر بخواهیم ایران را بر اساس زبان و زبانچه وگویش وبنا بر قوم وایل وعشیره تقسیم کنیم حداقل می باید به ۷۰ پاره تقسیم بشود.این برداشت ارتجاعی و کج و ناراست از دموکراسی و پارلمانتاریسم همان خواسته ایست که محفل تجزیه طلب برای ایران آرزو می کنند.در ضمن اگر بنا است در ایران موضوع نژاد و مذهب را مواجه کنیم با موضوع تعيين مرزها و توزيع قدرت قطعا اقلیتهای قومی در فدراسيون آتی ایران در ارتباط با تصميم سازی های سياسی و قانون گزاری درسطح كلان بنا به توزيع دموگرافيك جمعيت[جمعیت شناختی]در بلند مدت بزرگترين بازندگان سيستم فدرالی خواهند بود ....

و بدلیل پراکندگی اقوام ایرانی در جغرافيای مشخص از خاك هم دیگر نمی شود به تعريف روشنی از فدراليسم برای گروههای قومی ساکن ایران دست پیدا کرد.چون یکی ازنهادی قدرت در يك فدراسيون كابينه است که تمام تصميم سازی های كلان كشورمانند بخش عمومی تخصيص منابع سياستهای پولی سياست خارجی و دفاع در سطح آن صورت می گيرد که فاکتورمهم گستره جغرافيايی و جمعيتی پارا متر تعیین کننده ای در مساله چگونگی حوزه‌ی اختيارات دولت فدرال و دولت متحد وسهم هريك ازحكومتهای فدرالی ومنطقه ای درتوزيع قدرت سیاسی است.در ایران اقليت‌های مذهبی ‏ارمنی‌ها آسوری‌ها و يهودی‌ها و واحدهای کوچک ملی هست که در درون مناطق اقوام دیگر زندگی میکنند مثلا اقلیت قومی کرد،تات‌ و طالش‌ درآذربايجان، اقلیت ترک در کردستان و اقوام غیرعرب خوزستان که درصد جمعیتی بیشتری از اعراب را تشکیل میدهند .با فدراتیو و یا خود مختار کردن منطقه آذربایجان ،کردستان و خوزستان تکلیف اقلیت کرد ، تات‌ها و طالشی در آذربایجان و در کردستان تکلیف اقلیت آذری و در خوزستان تکلیف ‏واحدهای قومی - مذهبی که خواهان حق تعيين سرنوشت و داشتن فرهنگ خودشان هستند غیرعرب چه می شود؟ در مطابقت با همان اصول موجهی که گروهای جدائی طلب به آنها استناد می‌کنند در جامعه جدید باید حق جدایی طلبی را برای این ‏همین واحدهای ملی - مذهبی مجاز بدانند. آیا دیگر اقليت در این مناطق هم حق ايجاد دولت محلى دارند ؟با توجه به يك ‌پارچه نبودن بافت قومی مناطق ایران و وجود واحدهای کوچک قومی در درون مناطق اقوام چالشهای جدی تاثیرات تخریبگر جدایی‌سازی قومی بروی این مناطق به اندازه قد قواره تجزیه ایرا ن سنگینی میکند.در این مورد به چند نمونه ازچالشهای جدی که به شکل مسأله قومی -ارضی بر سر هژمونی قدرت درکردستان و آذربایجان ایران خودش را نشان داده اشاره میکنم که اجرای سیستم فدرال را بر پایه مرز بندیهای قومی نا ممکن میسازد . جمع شدن دفاتر قاضی محمد در سال ۱٣۲۵ از مناطق تحت نفوظ پیشه وری
فرقه پیشه وری با دایر شدن شعبه های حزب دمکرات کردستان درآذربایجان غربی درسال ۱۳۲۵مخالفت خیلی شدیدی میکند بطوری که این مخالفت جزدرسطح رهبری دوحزب نمیتوانست حل بشود.بنابراین قاضی محمد به دعوت پیشه وری به تبریزمیاد که بعد ازمذاکره با رهبران فرقه آذربایجان،قاضی محمد مجبورمیشود که دفاترش را در شهرهای آذربایجان غربی ببندد و به حوزه قومی خود ش برگردد.اما درس اخلاقی-سیاسی که ازاین واقعه میشود گرفت این که رفتارسیاسی پیشه وری که مخالف با دایرشدن فاترحزب دمکرات کردستان درآذربایجان غربی بود نشان داد که فرقه دمکرات آذربایجان حاضرنیست حتی درشرایطی که به اصطلاح حکومتی سوسیالیستی در آذربایجان بنا کرده بود حقوق سیاسی کردها را به رسمیٌت بشناسد و حاضر نیست هژمونی قدرت درآذربایجان ایران را با کردها به رهبری قاضی محمد تقسیم کند، آنهم ازطرف فرقه ای که ادعای دمکرات بودن را داشت مگرنه اینکه آن بخش از ایران متعلق به همه ملت است بویژه خلق کرد.جنگ قومی درسال 58 در منطقه نقده دراساس در رابطه با کنترل ارضی بعضی مناطق مورد اختلاف بین کرد و ترک بود که که در جریان این جنگ قومی – ارضی تعداد زیادی کشته شدند.جنگ بین کومه له وحزب دمکرات کردستان ایران در سال 1363 که بعد ازسه سال با تحمیل خسارتهای زیاد و غیر قابل جبران به جنبش کردستان تمام میشود. حمله حزب دمکرات به مقرسازمان پیکار در سال 60 در شهربوکان که تواین درگیری 3 نفر از پیشمرگه های پیکارکشته میشوند. این چند نمونه از درگیریها نتیجه سیاست هژمونی طلبی در کردستان ایران بود .........ادامه دارد در کامنت بعدی