Skip to main content

قنبری عزیز، منهم با بخشی از

قنبری عزیز، منهم با بخشی از
آ. ائلیار

قنبری عزیز، 1-با بخشی از نظر شما موافقم:«،ماندن يا نماندن نام ايران براى خود من قابل اهميت نيست،مهم انسانهايى است كه در ان جغرافيا زندگى مى كنند،و در اخر انها تصميم مى گيرند كه در ان واحد زندگى كنند يا نه». و همینطور:«اين حق براى هر كسى محفوظ است كه براى زيستن مثل انسان و حقوق انسانى اش كه بخاطر زبان و دينش از ان محروم شده مجادله كند». 2-من اشاره ام به ترس "حافظان تمامیت ارضی" بود نه به ترس خودم. خودم به دنبال آن راحلی هستم که بتواند مشکل را برای همه ی طرفین بگشاید. چون امکان حل مشکل به تنهایی ممکن نیست. 3-ایران برای ستمدگان زیبا نبود و نیست. زندگی در ایران فقط برای حکومتها و حکومتی ها از یک نظر زیبا بود و هست.از جنبه ی «رفاه و قدرت ». 4-برای من جامعه و انسانها مهم اند. از اینرو لازم میدانم مشکل برای همه- و نه فقط برای من- حل شود.

آزادی و سعادت انسانهای جامعه ما جدا از یکدیگر امکان ندارد تأمین شود. البته این نظرمن است. لازم نیست دیگری هم مثل من بیندیشد. 5- فکر میکنم بعضی چیزها را میشود تجربه کرد ولی برخیها را نباید تجربه کرد. در سال 57 به دوستانم گفتم « نباید به دنبال آخوندها راه افتاد. اینان همانهایی هستند که پست از تن نسیمی شاعر کندند» . یعنی نباید آنها را تجربه کرد. من با تجربه کردن «حکومتهای ناسیونالیستی» که مرحله اول حکومتهای فاشیستی اند نمیتوانم موافق باشم. با توجه به شناخت ماهیت اینگونه حکومتها . به جای آنها به مکانیزم تشکیل «حکومتهای دموکراتیک» میاندیشم.5-عدم حمایت، دوطرفه است. در مقاله انزواگرایی 1و2 به موضوع پرداخته ام. آرشیو. 6-طرف، مشکل «تجزیه» وو دارد. و طرف دیگر هم مشکل «اسارت دوباره». چکار کنیم؟ از نظر من راحل نوعی فدرالیسم با ماهیت "دموکراتیک و عدالت اجتماعی خواهانه" است. و " حرکت" در این مسیر را نتیجه بخش می بینم. 7-جایی نگفته ام « حرکت» نکنیم. اما هر حرکتی هم درست و شایسته نیست. حتی کار اکثریت مردم هم گاهاً نادرست و فاجعه بار است. مانند کار مردم ایران با خمینی و آلمان با هیتلر.
8-راه تغییر در جامعه ایران انقلابی ست و نه اصلاحی.اگر شرایط با همین وضع ادامه یابد. که فکر میکنم ادامه هم خواهد یافت. ایران بار دیگر در آستانه انقلاب دموکراتیک قرار دارد. این مسئله را در یک نوشته جداگانه به تفصیل توضیح داده ام. و راه آذربایجان هم مبارزه انقلابی برای برابری حقوقی با تاکتیک و استراتژی مبارزه مسالمت آمیز است. برای پیروزی انقلاب دموکراتیک. آذربایجان اگر در این انقلاب بتواند خود را خوب سازماندهی کند و سیاستهای درستی در رابطه با مبارزات و نیروها پیش گیرد و بصورت شایسته در حرکات شرکت کند میتواند در تأمین حقوق خود موفقیت چشم گیری داشته باشد و خواسته هایش را به کرسی بنشاند. اما اگر سیاست انزواگرایی پیشه کند بازنده است.9- اهداف، رفع ستم ملی و تبعیض همه جانبه و ایجاد برابری حقوقی ست. رفع دیکتاتوری ایجاد دموکراسی ست. از طریق تقسیم قدرت متمرکز مرکزی .رفع فقر ایجاد عدالت اجتماعی و رفاه است. بنابراین همه ی نیروهای ذینفع در این کارها ضرورت دارد به صورت انقلابی شرکت فعال داشته باشند.10- نیروهای دموکرات و عدالت اجتماعی خواه ضرورت دارد در آذربایجان- و همه ایران - قدرت اداره ی کارها را بدست گیرند. 11- در غیر اینصورت باز هم گرفتار دیکتاتوری و اسارت خواهیم شد.