Skip to main content

ادامه ی کامنت پیشین: بله

ادامه ی کامنت پیشین: بله
آ. ائلیار

ادامه ی کامنت پیشین: بله «وطن» مقوله قرن اخیر است و مفهومی ناسیونالیستی دارد. ناسیونالیسم در پایان دوره ی سده های میانه در برابر فئودالیسم و بعدها در برابر استعمار کلاسیک مترقی بود ولی اکنون بشدت ارتجاعی ست و زمانش سپری شده است. اکنون بجای وطن گرایی و وطن پرستی، احساس قلبی وطن دوستی قرار دارد. که عاری از ایده لوژی ناسیونالیستی ست. وطن دوستی وقتی شکوفته میشود که فرد و افراد در چهارچوبی که زندگی میکنند از انواع اسارتها و تبعیض ها « آزاد» باشند. در غیر این صورت سخن از وطن یعنی «اسارت». زبان هم وقتی مشترک است که «مادری» باشد. زبان «ارتباطی» نیز آن زبانی ست که "انتخابی" باشد. فرهنگ مشترک نتیجه ی تلاش مشترک همه ی فرهنگ هاست که آزادانه حاصل شده باشد. مثل فرهنگ "بشری". فرهنگ مشترک که فاقد عنصر آزادی ست، نمیتواند مشترک باشد. آن حاصل « سلطه و سلطه گری» ست و نام اش «فرهنگ سلطه» .

آجودانی با نوشتن این مقاله خواسته برای تبعیض دیدگان ایران « وطن مشترک» و « زبان و فرهنگ مشترک» نشان دهد. یعنی چنگ زده به ایده لوژِی ناسیونالیسم پارسی. او قبلاً هم در مورد تحلیل تاریخی رمان صادق هدایت به ناسیونالیسم ایرانی متوصل شده است. صادق هدایت که مثل هر نویسنده ی دیگر از مراحل مختلف تفکر گذشته - با عنوان کردن چند نوشته از او در یکی از این مراحل -رمان بوف کور را که ربطی به ناسیونالیسم ندارد- و در اوج فکری و خلاقیت هنری نویسنده پدید آمده- اثری ناسیونالیستی ارزیابی نموده است. و اکنون هم در این نوشته برای تبعیض دیدگان « وطن و زبان مشترک» ناسیونالیستی پیدا میکند. کوتاه بگویم درنظریه او : وطن اسارت است؛ و زبان سلطه. او ستمدگان را به اسارت و تحمل سلطه گری فرامیخواند. برای ساختن وطن و فرهنگ مشترک ضرورت دارد همه چیز از نو زاده شود. حتی وطن و فرهنگ.این نوزاد از شکم مادر مرده به دنیا میاید.