Skip to main content

anonym عزیز، اجازه بدهید

anonym عزیز، اجازه بدهید
آ. ائلیار

anonym عزیز، 1- اجازه بدهید دوچیز را از هم جدا کنیم :الف گرایش گروه های آذربایجانی؛ ب- «ماهیت خود مبارزه یا جنبش را» . در مورد ماهیت جنبش نه تنها در آذربایجان بل در همه نقاط ایران من اندیشه تدوین شده ام را در مقاله « استراتژی و تاکتیک آذربایجان» قید کرده ام که میتوانید خود مقاله را هم مطالعه کنید. و چنین نوشته ام:

ماهیت جنبشهای ملی - دموکراتیک:

درجنبشهای ملی - دموکراتیک همه گرایشات وجود دارد . مانند تمام گرایشاتی که در فضای سیاسی ایران به چشم میخورد.از چپ چپ تا راست راست. ولی جنبش ملی - دموکراتیک هیچ کدام از آنها نیست. براستی ماهیت این جنبش یا جنبشها چیست؟

جنبش ملی - دموکراتیک، «جنبش کسب برابری حقوقی» ست. برابری حقوقی برای همه. همهء مردمان گوناگون ، در همه زمینه ها؛ با رفع دیکتاتوری حاکم، و برقراری دموکراسی ، که سرنوشت" ایران و خود" را در فضایی آزاد ، به صورت دموکراتیک تعیین کرده و راه زندگی خود را در باهم زیستن یا جدا زیستن انتخاب کنند.

جنبش ملی - دموکراتیک ، همان طور که از نامش پیداست ،«جنبش تعیین سرنوشت و دموکراسی خواهی» ست ، در جهت ساختن جامعه ای آزاد و دموکراتیک و با رفاه و سکولار ، از راه یک نظام غیر متمرکز. از اینرو، " ملی" و "دموکراتیک" است ، و سکولار و مدرن. مقولۀ «ملی» اینجا به مفهوم «ناسیونالیستی» نیست. و نمیتواند باشد. ناسیونالیسم آفت این جنبشهاست(1). مراد از " مبارزه ملی" مبارزه ای ست که برای رفع ستم ملی در همه عرصه ها توسط «همه مردم» جریان مییابد. » مقاله : مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان
http://www.iranglobal.info/node/11857
من این موضوع -ماهیت جنبش- را به مقاله هم اضافه میکنم که سوء برداشت پیش نیاید. ممنون از هم فکری شما.
2- اما در مورد گروهها ، بلی تئوری آنها عمدتاً ناسیونالیستی ست. و این موضوع را در مقالات مختلف با بررسی مقولات و تئوری آنها نشان داده ام. متأسفانه موضوع صحت دارد. و این آفت مبارزه است. ایکاش چنین نبود. ایکاش. و این پاشنه آشیل ماست. 3-
در مورد ناسیونالیستهای پارسی سخن شما درست است. در مورد چپ ها باید بگویم ارزیابی ها مختلف است. هم نگرشهایی نظیر نگرش من هست. و هم نگرشهایی که گفته شما را تأیید میکند.4- مسئله ملت: در مقالاتم نوشته ام ایران کثیرالمله است. و از ملتهای بدون دولت تشکیل شده - ملیت هم میتوان گفت. و همینطور مردم و خلق - که ضرورت دارد توسط دولتهای انتخابی خود سرنوشت و امور خود را اداره کنند. با فدرال یا بدون فدرال. 5-اما در مورد نظر کمونیستها که گویا میگویند «ملت بازی را کنار بگذارید». جواب من به شما - و بخصوص آنهایی که چنین حرفی میزنند این است که در آثار مارکسیستی و حتی لنین چیزی نیست که مانع بشود « من آذربایجانی در دوره ی سرمایه داری گلوبال، و در نظام سرمایه داری وابسته ی ایران، خودم را ملت بدون دولت ننامم. » بر خلاف آن «قوم» نامیدن دهها ملیون آذربایجانی در نظام سرمایه داری متضاد با جهان بینی مارکسیستی ست. و حتی خلاف دانش جامعه شناسی ست. 6- مارکسیسم متضاد با «ملت -دولت» بودن یا شدن من نیست. 7- مارکسیسم ناسیونالیسم را که در زمان خود با سرمایه داری پدید آمده مترقی میداند. و جایی هم ننوشته اند که ملت شدن و بودن درست نیست. مارکسیسم مخالف بهره کشی انسان از انسان است. 8-نقد من در مورد ناسیونالیسم -بخاطر ایده لوژی بودن آن است- ربطی به مسئله ملت بودن و شدن ندارد. ناسیونالیسم ، اصول ایده لوژیک دارد که اکنون بدرد ما نمیخورد.
ساغ اولون واراولون.