Skip to main content

از نقدهایی که به گفته های

از نقدهایی که به گفته های
Anonymous

از نقدهایی که به گفته های جناب بهرام رحمانی وارد است:ایران از نگاه سازمان ملل متحد بعوان یک کشورویک ملت که در درون چهار چوب مرزهای معین با زبان و فرهنگ مشخص قرار گرفته است ازمشروعيت كامل حقوقي و تاریخی برخوردار و پذیرفته شده است ونه« ملتهای ساکنان ایران».نادیده گرفتن این امرمسلم غرز ورزی آشکار است که دهها سال در «نظریه پردازی ها»جدایی طلبان وطیف چپ ایرانی رواج داشته. حتی اگر «تعریف» جناب رحمانی را که ابژه ملت را درارتباط با فرماسیون تاریخی دوره مدرن وعصرسرمایه داری میدانند را بپذیریم ،مگر جامعه ایرانی در دوران فئودالی گیر کرده وهنوز زندگی قبایلی دارند که نمی تواند مشخصات یک ملت را داشته باشد ؟با توجه به گرایشات «چپ» جناب رحمانی، درک مارکسيسم از مقوله «ملت» محدود به مولفه نژادی که يک مقوله بيولوژيک است نمی باشد و مثل نیروهای ارتجاعی پان ترک و پان عرب مقوله ملت را از مضمون .......

سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی خودش تهی نمیکند.در ضمن جناب رحمانی،در هیچ کشوری گروهای قومی را بنام ملت نمی شناسند بلکه (ethnic groups) و نه (nation )خطاب میکنند.درغیراین صورت کشوری مانند سوئد با وجود رومانی (کولی‌ها) و فنلاندی و سامی زبان‌ها و کمترین نزدیکی زبانی ،نه یک ملت که سه ملت میبودند. و یا آلمان نوین که از به هم پیوستن دوک نشین ها و امیر نشین های باواریایی، فریزیایی، هسیایی ،پروسیایی ،ساکسونی، سوابیایی و غیره با آداب و رسوم متفاوت ،را کشوری چند ملیتی و گروه های قومی این کشور را« ملتهای ساکنان آلمان» نمی خوانند و همینطور ملیت مردمان سوئیس را که به چهار زبان آلمانی،فرانسوی ایتالیایی،رومانش تکلم می کنند، آلمانی ،فرانسوی و یا ایتالیایی نمی دانند.این بخش از «روشفنکران» اگر کمی در این مورد تعمق کنند شاید دریابند که ازراه نفی «دیگری» به اثبات حقوق قومی-زبانی«دیگری» نخواهید رسید. حال اگر چپها و تجزیه طلبها خودشان را ایرانی نمی دانند بهتر است برگردند به همان جایی که تعلق دارند.!مثلا در کشور دمکراتیک فرانسه وانگلیس اگر یک کمونیست نخواهد فرانسوی و یا انگلیسی بماند، آن دولتها بنام «حقوق بشر و شهروندی» دست به تجزیه مملکت نمیزنند. یک نمونه روشنتر میآورم..هرچند اعراب خوزستان در کنار همگان ،امروز در ایران خودش صاحبخانه است .اما تاریخ پیش روی ماست ، بیشترین مهاجرین عرب در دوران صفویان و حاکمیت مشعشعیان به این منطقه آمدند و در هنگام مهاجرت عرب به خوزستان قرنها بود که قطعه ای از خاک و جغرافیای ایران بوده است. به گفته استاد زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت مینویسد:استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت. حالا اگر چپها و تجزیه طلبهای اهل خوزستان تمایلی به ایرانی بودن نداشته باشند بخاطر«حقوق زبانی» دست به تجزیه خوزستان ، که طبق عرف بین الملل تعدی به تمامیت ارضی کشوراست و جرم محسوب میشود نمیزنند.