Skip to main content

کالاه، قوهون : به نظر میرسد

کالاه، قوهون : به نظر میرسد
آ. ائلیار

* کالاه، قوهون :به نظر میرسد این دو کلمه
یک نام باشند، که در جاهای دیگر آذربایجان
به آن «شالاخ قووون şalax-qovun» یا کوتاه شالاخ گویند
احتمالاً در تبریز کالاه گفته میشود.یک نوع جربزه است زرد رنگ و کم کیفیت وارزان قیمت. نسبت به انواع دیگرخربزه.
دوستان تبریزی میتوانند توضیح دهند.که روشن شود.شاید من اشتباه میکنم* شعر سرگذشت و آرزوهای نسلهای بعد از57 است * در فضای سیاسی اجتماعی آذربایجان که در گیر مسایل "سیاسی- فرهنگی-محیط زیست- و مبارزه و تبعید هستند. وسراینده این فضا را با احساسی درد ناک تصویر میکند. یأس آخر نوشته نشانه " سختی" راه و دشواری مبارزه و تغییر است.این یأس از اینجا ناشی میشود که « بیداری مردم » کم است و آنان در خواب « نماز میت » اند:« اما تو ،لگدهایت را بر ارک کهن کوفتی
و بر سر کتاب تاریخم آواراش کردی- بعد هم جمعه ها برخاستی به ادای نماز میت ». خواب مردم بجای بیداری.

در کنار این خواب، بیداری هم «ادامه» دارد و خواه ناخواه ادامه هم خواهد داشت. اینجاست که « گل امید» برسر راه تلاش میشکفد. دوست داشتم این گل را نیز بعد از خار یأس در شعر ببینم.هر چند که در هر برهه بفرجام باز هم با یأس روبرو شویم. اما «تلاش نامنقطع» است. و پایانی بر آن نیست. این دو چیر همیشه بوده و خواهند بود. یأس و امید- از هم جدایی ناپذیر اند. شکست و مبارزه هم همینطور. انسان میتواند از دو راه یکی را انتخاب کند: مبارزه با همه شکستها- یا گوشه گیری و به فکر گلیم خود بودن. اما لازم است بدانیم پیشرفت همیشه با راه نخست در جوامع پدید آمده و لو اندک- و راه دوم همیشه از آن سود برده است.*
* تصویر در مصرع ها زیبا ست«او دوغوردوغوم اون ایکی بیج اوشاق مدرسه کارنامه لرینی- یا -دنیزین ماویلیلیک توزونو سرپتیکدن سونرا »و جوانی ام را نیز
بعد از پاشیدن غبارآبی دریا
برشوق چشمان ماهی سیاه کوچولو
در ارس غرق نمودی.
فراموش نخواهم کرد سالهایی را که بخاطر
زاییدن آن 12 کودک حرامزاده کاغذی
از یادگیری زبان مادریم بازماندم.
با آرزوی مطالعه شعرهای بازهم بهتر از سراینده.