Skip to main content

1- مسئله «استقلال» را من در

1- مسئله «استقلال» را من در
آ. ائلیار

آ.ائلیار چه میگوید؟
1- مسئله «استقلال» را در مقالات زیاد و گوناگون مورد بحث قرار داده ام. چکیده آنها را جهت آگاهی اینجا میاورم که زحمت مطالعه کنندکان کمتر شود: استقلال = اداره ی امور خود. و دو حالت دارد :الف-در داخل ایران. مثلاً از طریق واحد فدرال بودن. ب- در خارج از ایران بودن= از طریق جدا شدن. من جدا شدن را عملی و سودمند نمیدانم. راه درست را داشتن استقلال در واحد مثلاً فدرال میدانم. و در حقیقت در یک جمهوری فدرال: با خصلت سکولار-دموکراتیک. و تأمین عدالت اجتماعی. واحد فدرال اداره امور خود را از طریق پارلمان محلی و دولت محلی دموکراتیک و سکولار میتواند انجام دهد. دولت و پارلمان های واحد ها میتوانند پارلمان و دولت مرکزی را با هم تشکیل بدهند. استقلال واحد با اداره ی امور محل خود تأمین میشود. که شکلهای: واحد فدرا ل ، شهر خودمختار ، منطقۀ خود مختار، را میتوانند داشته باشند.

این اسامی را میتوان استان-شهرستان-شهر-ده و مانند اینها انتخاب کرد.مهم نیست. مهم «اختیارات» است. محتوا.
2- این استقلال اگر از طرف دولت مرکزی نفی یا اصول اساسی آن نقض شود.
میتوان به صورت مسالمت آمیز و دموکراتیک طرح استقلال کامل یا جدایی را در جامعه مطرح کرد. و در صورت رأی و تصمیم اکثریت قاطع مردم خود جدا شد. استقلال واحدی یا کامل از راه مسالمت آمیز و دموکراتیک مطرح و تحقق مییابد. 3- سیاست عملی کنونی: شکستن سد حکومت حاکم. ایجاد دموکراسی- از طریق حکومت مرکزی غیر متمرکز است. تا تکلیف واحد ها ی جامعه در اداره امور خود از این طریق مشخص شود. این راه تنها با صلح و دوستی و همبستگی عمومی مردمان گوناگون ایران ممکن است. و فلسفه این راه ، دگردوستی در کنار خود دوستی؛ سعادت مشترکت. صلح و دوستی ست.4- تا شکست حکومت حاکم ، همبستگی عمومی ضرورت دارد. بعد مردمان ایران توسط احزاب و سازمانهای مدنی خود میتوانند راه استقلال واحدی یا کامل یا یک شکل دیگر زندگی جمعی را خودشان تعیین کنند. و از نظر من آزاد اند هر چه به صلاحشان باشد انتخاب کنند. من اگر هم چیزی را نپذیرم در این میان به تصمیم آنها ضمن حفظ حق نقد خود احترام میگذارم. از نظر من حق انتخاب راه زندگی فردی و جمعی لازم است محترم شمرده شود.و انتخاب داوطلبانه است و زوری نیست.همبستگی تنها با قبول «حق انتخاب - و اداره امور خود» میتواند ایجاد شود. نفی این مسایل 80 سال است به زیان جامعه تمام شده. دیگر بس است.5- من آرزو دارم همه مردمان جهان با استقلال و بدون استثمار و با رفاه و آزاد زندگی کنند. و از حقوق برابر بر خوردار شوند. و مسایل خود را مسالمت آمیز، در صلح و دوستی و سعادت مشترک حل کنند. آدمی از جهان حیوانی هر چه بیشتر فاصله بگیرد و روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حقوقی خود را انسانی تر کند، امکان رسیدن به آرزوهای زیبا بیشتر فراهم میشود.مسیر جامعه بشری در این جهت سیر میکند. با تمام رنجها و دردها و شکستها و حیوانیت ها. و با تمام تلاشهای فداکارانه و زیبا و ستایش انگیز.شاید من در این جهان روحی به خطا میروم . با علاقه به یاری کسی میشتابم که خطاهای مرا پاکدلانه مستدل و اصلاح نماید.من چیزی از جهان نمیدانم. تنها یک شناخت نسبی دارم که هر لحظه مننظر خطا و تصحیح آنم. و بدون دیگران نیز اینکار ممکن نیست. من بدون دیگری معنا ندارم.چیزی را که بخود میخواهم عاشقانه آنرا حق دیگری هم میدانم. خوشی من بدون خوشی و سعادت دیگری بی معناست.آزادی من جدا از آزادی دیگری نیست. ما انسانها همدیگر را تکمیل میکنیم. و جهان را. من به دستاوردهای بشری برای زندگی بهتر همگانی ارج مینهم.و خود را متعهد به آنها میدانم. سیاست جدا از اخلاق انسانی را درست نمیدانم.اگر چه سیاست میل به حیوانیت دارد.درد خود را تحمل میکنم اما درد دیگری برایم تحمل ناپذیر است. با اینکه خود آسیب می بینم.میکوشم برابری بین خود و دیگری را رعایت کنم و حق دیگری را ضایع نکنم. و ... اینها بخشی از فلسفه خصوصی من اند که در نوشته هایم نیز کم و بیش منعکس اند.