Skip to main content

جناب حسین پناهی؛ یاداشت پراز

جناب حسین پناهی؛ یاداشت پراز
Anonymous

جناب حسین پناهی؛ یاداشت پراز مغلطه های«دلاآویز»شما،شعر حافظ را در ذهن تداعی میکند که می گوید؛سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم!جناب؛عدم رعایت حقوق و آزادی‌های فردی وجمعی توسط ساختار حاکم صورت می گیرد و نه بلعکس.اما باز بقول حافظ؛ رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم. درمورد باور شما و دیگر«فعالان حقوق بشری غیر فارس»به حقوق برابر و حفظ کرامت انسان‌ها،برداشت نژادگرایانه ای که از حقوق بشر دارید در گفتمان و پراتیک سیاسی دامنه‌ی عمل این ”اعتقاد “را که تا به کجاست و برای انطباق آن در ایران از چه نوع روابط و قید و بندهای پیروی می کند،را مشخص کرده است،جناب؛شما ازصدها زندانی سیاسی كُرد و یا بلوچ و یا عرب و آذری که در سیاه‌چال‌های حكومت با مرگ دست و پنجه نرم می‌كنند، حرف و مینویسید بدون آنکه در رابطه‌ با زندانیان و فعالین سیاسی «فارس» که آدمکشهای ترک تبار مثل موسوی تبریزی و موسوی اردبیلی....

...و ملا حسنی و خلخالی و خامنه ا ی هزاران نفرشان را به جوخه تیر باران سپردند اشاره ای بکنید,با تقسیم آنها «به‌ خودی و غیر خودی» عملا نقض حقوق بشر شان را مثل ساختار حاکم نادیده گرفتید! یعنی که از نظرموضوعیت سرکوب در ایران تفاوت هست با فارس و ترک‌ه، کرد و بلوچ‌ و عرب‌ ،و در این میان هم طلبکارنه که «فعالان حقوق بشری مرکز» باورمند به حقوق برابر نیستند! برای روشن شدن «چشم» شما حداقل در این سایت بخشی هست بنام «قومی-ملی»هر چند هنوز خودش را از بلاتکلیفی در نیاورده که مسئله «قومی» است و یا«ملی» مثل شتر مرغ . ولی بهر حال، حمایت از تجزیه ایران جزء اصول «نظری و وظیفه عاجل مردمی اش»است و دفاع از تمامیت ارضی ایران ضد دمکراسی ! در مورد «حکومت مرکزی و سیستم غالب »که پایمال کننده حقوق فعالین سیاسی از جمله کرد و ترک وعرب است تنها به واژه پردازی اکتفا نکن.بدنه اصلی و هسته مرکزی بوروکراسی سیاسی این «حکومت مرکزی »یعنی ارکان نظام جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند،عمدتا غیر «فارس»هستند. بیش از (۹۰درصد).اگر غیر از این هست من را روشن بفرمایید.دکتر قاسملو. در سال ۱۳۶۰ گفت: اگر دموکراسی به ایران باز آید خودمختاری در زیر سایه اش از اعتبار خواهد افتاد ما قرنهاست در این سرزمین زیسته ایم و تمام ایران مال ماست( نقل به مضمون).اما سخنی تکرای و سودمند برای شما،هر چند ساحران خود از حقيقت كار خويش آگاه هستند.جناب بکار گیری عبارت گنگ «دیگر ملیت‌های ایرانی»فول است و نمیشود بزورجعل و معجزه در دستور زبان، آنرا وارد«ادبیات سیاسی» کرد. واژهً ملیت خودش اسم جمع هست و مشتق شده ازواژهً ملت .بنابراین ایرانیان(فارس و کرد و ترک وعرب ) یک ملت واحد هستند و ملیت‌شان مشتق شده از همان است.همانطور که در سوئیس که کشوری چندزبانه است و در آن چهار زبان آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش به رسمیت شناخته شده است ، مردمانش را به چهار ملیّت آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش تقسیم نمی کنند.و یا .همانطور که کرد و ترک وعرب زبان ها در سوئد ،فنلاند،نروژ،انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی برای گرفتن تابعیت آن کشورها به برهردری میزنند تا واژه ملیّت آن کشورها در پاسپورتشان درج شود و احیانا ،‌خدای نکرده چشم شیطان کور و چشم حسود بترکد کسی در فرودگاها به آن به چشم کرد و ترک وعرب نگاه نکند.والكلمة الأخيرة ( واژه ملیّت در حقوق بین الملل به معنای تابعیت است)یعنی کردهای ایران نمی توانند تابعیت کردی داشته باشند.وبقیه اقوام هم گروهای قومی(اتنیک)هستند و نه ملت ،که ملیتی جدای از ایران داشته باشند.