Skip to main content

خانم سولماز، با سلام با تغییر

خانم سولماز، با سلام با تغییر
Anonymous

خانم سولماز، با سلام با تغییر دوران، اکنون ترس به دل پان ایرانیستها افتاده است، که نقشه هایشان قابل اجرا نیست. دیگر تاریخ مصرف مانقورسازی در ایران تمام شده است که یک نفر مانقورد آذربایجان را بگذارند بر مسند کار، و به نام ایران، مردم آذربایجان را قتل عام بکنند و تمام هستی ایران را غارت کرده ملل را به برده گی بکشند، و اگر کسی اعتراض کرد بگویند: "رهبر خودش ترک است!" اینبار پان ایرانیستها حتا بکمک غرب نیز نتوانستند، شخصی مثل موسوی را به عنوان رهبر جنبش سبز بمردم آذربایجان تحمیل بکنند. شعار " میر حسین یا حسین" ارتجاعی ترین شعار قرن حاضر در ایران بود. ملیتهای ایران اکنون به این تجربه رسیده اند، که بین "وبا و سرطان" هیچکدام را انتخاب نکنند، و برای از بین بردن رژیم خونخوار اسلامی خون بدهند، و به دیکتاتورهای رنگارنک "نه!" بگویند! موسوی

شخصی است که از دل رژیم مافیای خمینی بیرون آمده است. و دستانش مثل، آخوند خمینی، رفسنجانی، خامنه ای، و سایر سر دمداران جمهوری اسلامی بخون مردم جغرافیای ایران آلوده است. دعوای جناح های رژیم دعوای پست و مقام، دعوای خودی است. یک سیاسی کار واقع بین نباید از دیکتاتور ها انتظار دمو کراسی داشته باشد. چون حیات و دوام بقای یک سیستم دیکتاتور در سر کوب است. و با سرکوب کردن مردم میتواند ادامه حیات بدهد. دهها نفر آدم ریز و درشت مثل خاتمی "سید خندانشان"، حجت الاسلام احمدی نژاد، و یا ملا حسن روحانی، بر سر کار آمدند، آیا چه دموکراسی بمردم هدیه کرده اند؟ آیا اگر شخص موسوی که اینهمه بزرگش کرده بودند، سر کار می آمد، چه تغییر اساسی در ایران بعمل می آمد و چه تحفه ای بمردم هدیه میکرد؟ کسی که بصراحت میگوید، به تمام تار و پود و به قوانین قرون وسطائی رژیم اسلامی اعتقاد دارد، و نمی خواهد از چهارچوبه آن بیرون برود، مگر چه دموکراسی میتواند بمردم ارئه دهد. کسی که اصلا نمیداند دموکراسی چیست؟ چه هدیه ای جز سرکوب و خفقان با خود همراه میاورد؟ کسانی که فکر میکنند، اگر موسوی رای را میبرد، و یا تقلب نمیشد، وضع بهتر میشد، مگر در زمان نخست وزیری آقای موسوی نبود که دهها هزار فرزندان آزادیخواه ایران، و بسیاری از اعضا و هواداران تشکیلاتهای سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شدند؟ از نظر اینجانب تا زمانی که تشکیلات مافیائی به نام "شورای نگهبان" و سیستم " اداره مذهبی " شیعه اثناالعشری" که خود را نایب خدا تلقی میکند، اداره امور مملکت را در دست داشته باشد، هزار سال نیز وضع ایران تغییر نخواهد کرد. چون اسلام با دموکراسی رابطه ای ندارد. از نظر آخوندها اسلام قانون خداست و نمی توان قانون خدا را تغییر داد. یعنی اسلام قابل تغییر و قابل اصلاح نیست. از نظر آخوندها نمیشود در کلام و قانون خدا تغییر ایجاد کرد. و دیکتاتوری اسلامی از نظر آنان هدیه خداست. و کسی اجازه ندارد در آن تغییری ایجاد بکند. پس قانون اسلام، قانونی دگم و قابل اصلاح نیست. و همانطور که هست میماند. در صورتیکه دموکراسی تراوشات فکر بشر است. قانون دموکراسی، قانون ساخت بشر است. و بشر در صورت لزوم آنرا در جهت خدمت بمردم تغییر میدهد، بازسازی، و تکمیل میکند. در دموکراسی، قانون بالای سیستم حکومتی و اداری قرار دارد. و بالاتر از قانون چیزی نیست. این قانون است که حکم میکند. و جامعه تحت نظارت قانون است. و قانون است که عدالت را بر قرار میکند. نه خدا! و یا نماینده او. و این مثل روز روشن است، که بدون دموکراسی ، و قانون دموکراسی کشوری مثل ایران با ملیتهای مختلف، هرگز روی صلح و آرامش و ثبات را نخواهد دید.