Skip to main content

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در
تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در یادداشت شماره 28871 یادداشت ها (کامنت ها) را در پنج گروه بخشبندی کرده اید: ۱- نفرت نامه ۲- تبلیغ نامه ۳- دودوزه نامه ۴- نقدنامه ۵- بیهوده نامه، دوست گرامی، با اندوه فراوان باید گفت که هم اکنون بیش از نود در صد یادداشت هائی که به تارنمای ایران گلوبال فرستاده می شوند در گروه پنجم جای دارند! و بیش از نود در صد یادداشت ها آن چنان که شما می گوئید بیهوده نامه یا هرزنامه هستند! دوست گرامی، آ.ائلیار، شما اگر در سرتاسر شبکه اینترنت بگردید حتی یک تارنمای سیاسی را نمی توانید پیدا کنید که مانند ایران گلوبال هرزنامه نویسان بارانی از هرزنامه را به آن ببارانند! دوست گرامی، آ.ائلیار، از سوی دیگر شما اگر آمار این هرزنامه ها را درآورید خواهید دید که همه این هرزنامه ها را ناسیونالیست ها و پیروان پان های رنگارنگ نوشته اند! چرا این چنین است و چرا پیروان پان های رنگارنگ جز هرزنامه

..... نویسی هنری ندارند؟ برای آن که پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مغز را از کار می اندازند و کسی که مغز او در زمان برده داری و در شش هزار سال پیش که زمان پیدایش ناسیونالیسم است یخ زده است نمی تواند پیرو اندیشه خردمندانه باشد و سخنی بنویسد و یا بگوید که از روی خرد و خردورزی باشد! دوست گرامی، آ.ائلیار، من و شما آذربایجانی هستیم و اگر من و شما و هر کس دیگری پیرو پندار خردمندانه باشیم مردم آذربایجان را به دو گروه ستمگر و ستمدیده بخشبندی خواهیم کرد و یاور ستمدیدگان و دشمن ستمگران خواهیم بود اما کسی که ناسیونالیست است و مردم را با نژاد و تبار بخشبندی می کند از فهم پدیده هائی مانند ستم و ستمگر و ستمدیده ناتوان است! برای نمونه آریاپرستی زهرآگین ترین و پلیدترین چهره ناسیونالیسم در همه جهان و همه تاریخ است، جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام پان ژرمنیسم داشت و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام نازیسم داشت! کسی که در سده بیست و یکم می گوید مردم آذربایجان آذری های آریائی هستند و ترک های وحشی و چادرنشین با زور آنها را ترک زبان کرده اند روشن است که نوشته هائی خواهد نوشت که جز هرزنامه نامی ندارند! از سوی دیگر کسی که می گوید ترک ها برای نخستین بار در همه جهان و همه تاریخ در سومر پیدا شدند و سپس گروهی از آنها به آذربایجان کوچ کردند و آذربایجانی ها از روز نخست ترک بودند و ..... روشن است که جز بیهوده نامه نویسی کاری نخواهد کرد! دوست گرامی، آ.ائلیار، من از کسی نام نمی برم چون اگر از کسی نام ببرم کار به دردسر خواهد کشید! میلیاردرزاده ای که چندین بار در تارنمای ایران گلوبال نوشته است که بیش از چهل سال و از زمان رژیم پادشاهی و حتی پیش از انتحار اسلامی در فرامرز به سر می برد روشن است که ناتوان از فهم ده برابر شدن بهای نان در بیست و چهار ساعت برای مردم بی نان مانده ایران خواهد بود! روشن است که چنین کسی جز بوقلمون سرخ کرده و فیله ماهی خوراکی را نمی پسندد و گفتگو با چنین فسیلی که درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای بیهوده نامه می نویسد بیهوده است! (نرود میخ آهنین بر سنگ!) و یا سخن گفتن با فسیل دیگری که هزاران ددمنشی و بیدادگری رژیم آخوندی را فراموش کرده است اما می گوید بدرفتاری فلان آموزگار برای سخن گفتن به فلان زبان را در پنجاه سال پیش نه می بخشد و نه فراموش می کند روشن است که بیهوده است! تا اینجای کار شاید کسانی پیدا شوند و درباره آزادی عقیده و آزادی گفتار و نوشتار چنین کسانی سخنانی را بگویند یا بنویسند اما گرفتاری از آنجا آغاز می شود که این ورشکستگان سیاسی پس از آن که می بینند بیهوده نامه های تکراری و بی خواننده مانده آنها را کسی نمی خواند با ده ها نام و ده ها آی پی انبوهی از کامنت های رنگارنگ را با نام های زنانه و مردانه و خط فارسی و لاتین به ایران گلوبال می فرستند تا وانمود کنند که "ما بیشمارانیم!" دوست گرامی، آ.ائلیار، نقدنامه ای که شما از آن سخن می گوئید نیکوست اما حتی نفرت نامه و تبلیغ نامه و دودوزه نامه نیز بهتر از بیهوده نامه هائی این چنینی هستند که با ده ها نام ده ها آیپی به ایران گلوبال فرستاده می شوند و راه کار شما برای از میان بردن این دردسر که ایران گلوبال هم اکنون گرفتار آن است چیست؟