Skip to main content

tara-ی عزیز، نظر شما را

tara-ی عزیز، نظر شما را
آ. ائلیار

tara-ی عزیز، نظر شما را خواندم. کلیت نظرتان درست است. واقعاً عدم تحصیل به زبان مادری روح و استعداد کودک را ویران میکند. اثرات بسیار بدی و چه بسا جبران ناپذیر دارد. اعمال این محرومیت خود یک جنایت است. چرا که روح و استعداد کودک را میکشد. آنرا تجربه کرده ام . و در این مقاله بخشی از این عذاب را توضیح داده ام که بیش از 5 هزار بیننده داشته:«چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود» لینک http://www.iranglobal.info/node/14869 این هم مقاله ایست درباره "مادر و فرزند یاغی اش " نوشته سهیلا وحدتی تحت عنوان « آواز مادر سوگوار گل محمد » یاغی خراسان. و گویا قهرمان رمان کلیدر. لینک: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=59357 او مینویسد:« داستان همیشه اینگونه است: مادر به فرزندش می گوید "... نکن!" و او را از مخالفت سیاسی و جنگ با دولت برحذر می دارد. مادر می داند که مصیبت در انتظار فرزندش است.

همه تلاش خود را در نصیحت بکار می گیرد تا او را از این کار باز دارد. اما پند و اندرزهای دلسوزانه مادر سودی ندارد. فرزند جوان است و شجاع و سرشار از امید و آرزو، خیال های بزرگ در سر می پروراند و با اعتماد به نفس پا به راه می گذارد، و به بیان قدیمی ترها "یاغی" می شود....»

در مورد برخی نکات کامنت تان نظرم را باشما در میان میگذارم.
از نظر من مجموعه نیروهای « رفع تبعیض فرهنگی-سیاسی-اقتصادی و مذهبی و خواهان برابری زن و مرد و غیره) و دموکراسی خواه و عدالت طلب در جامعه ایران - در خارج و داخل- نسبت به بخش کوچکی از مخالفان رفع تبعیض خیلی قوی هستند.
اگر اکنون فضای باز سیاسی پیش آید و رأی گیری سر رفع این تبعیض ها صورت گیرد با اطمینان میگویم که برنده همین نیروی رفع تبعیض است. دیگران بیش از 10 در صد نمیتوانند رأی بیاورند. روشن است که این آمار نیست بل یک شناخت و برآورد از شرایط جامعه و وضعیت اندیشه نیروهای سیاسی ست. فضا را باز کنند آمار را هم برایشان نشان میدهیم .
پس از نظر من این مسئله امید انگیز است. اما برای اجرای رفع تبعیض، لازم است آذربایجان همه نیروهایش را متحد کند و با همبستگی با دیگر نیروهای رفع تبعیض -دیکتاتوری-بی عدالتی اجتماعی- در کل ایران، سیاست مبارزه مشترک را پیش گیرد.

یعنی نیاز هست « نیروهای ملی و رفع تبعیض- چپ- دموکرات- و غیره» متحداً سد دیکتاتوری را بشکنند.
در فضای باز میتوان توسط احزاب و سازمانهای زنان- کارگران-نویسندگان و هنرمندان و دهها تشکل دیگر برای اجرای خواسته ها مبارزه کرد. با وجود سد دیکتاتوری هیچکس صاحب حق و حقوق نیست. مبارزه با دیکتاتوری و شکستن سد دیکتاتوری داوطلبانه است و به دلخواه- و البته که هزینه دارد. آرزویم آن است که حتی دانه اشک غمی بر گونه ی هیچ مادر و کودکی ننشیند، و چهره ی هیچ پدری غبار غم نبیند. و همه چیز باسخن و مسالمت و مهر و دوستی حل و فصل شود. اما میدانیم که دیکتاتوری همیشه این آرزوی انسانی را که به کهنسالی تاریخ بشریت است در دلهای ستمدگان مدفون کرده و راه شکنجه و زندان و کشتار را در پیش گرفته است. این است که مردم و مبارزان به ناچار از حیات خود دفاع کرده و تراژدیها پدید آمده است. افسوس که دیکتاتورها هیچ وقت به سخن مردم توجه نکرده وموجب اشک و خون و تیره روزیها شده اند. و... هرکس خودش تصمیم میگیرد در چه مورد دوست دارد هزینه بدهد. و چقدر توان دارد. نمیشود به کسی چیزی تکلیف کرد.اما این تجربه را میتوانم از تاریخ بگویم که « آزادی و پیشرفت با تلاش فداکاران - که از همه چیز خود هزینه کرده اند- به دست میاید. و نگهداشتن و اجرای آزادی هم باز به فداکاری اینان بستگی دارد».متأسفانه مبارزه در دیکتاتوری چنین است و هزینه دارد. برعکس در دموکراسی مبارزه سیاسی یک شغل است مثل دیگر شغل ها. و اینان را سیاستمدار مینامند. ولی همانطور که می بینیم در دیکتاتوری آنان را سرکوب و نابود میکنند. و به همین علت ساده هم جامعه عقب مانده-کهنه- و پر از مشکلات اجتماعی و بحران میشود. باز این است که جامعه و حکومت فاقد آینده است و روزی دیر یا زود ویران شده «سنگ روی سنگ» نمی ماند. آینده از آن نیروهایی ست که «آگاه و سازمان یافته و فداکار» اند. نیروهای پراکنده- غیر متحد- ناآگاه همیشه دستشان خالی خواهد ماند. این تجربه دگرگونیهای اجتماعی ست. هیچ وقت کسی حق و حقوق ما را قبول نخواهد کرد مگر اینکه خودمان توسط مبارزه یمان حقوق مان را به دیگران بقبولانیم. سلامت باشید.