Skip to main content

1-« استقلال » به معنای «

1-« استقلال » به معنای «
آ. ائلیار

1-« استقلال » به معنای « اختیار اداره ی امور خود» میتواند به دو فرم تحقق یابد : الف- در داخل ایران، با پیاده شدن قدرت غیر متمرکز، مثلاً جمهوری فدرال - سکولار و دموکراتیک؛ که در آن «واحدهای فدرال» مستقلاً به «اداره امور داخلی خود می پردازند، تو سط دولت و پارلمان محلی- و در عین حال در اداره کل ایران شرکت دارند. الف- استقلال به معنی اداره امور خود از طریق جدایی از ایران و تشکیل کشور مستقل. که منظور «جدایی» از راه تجزیه ی محل خود از ایران- است. این شعار- اینگونه استقلال - از راه جدایی و تجزیه « زود رس، سد راه مبارزه مشترک، بدون نظر پرسی از مردم، است و بدین دلیل نیز غیر عملی ست. نیرو را به هرز می برد و به اختلافات میافزاید، و به نفع «حکومت ایران» است و به زیان تبعیض دیدگان و ستمکشان جامعه. از اینرو نیز شعار نادرستی ست.

اما استقلال به معنای یاد شده در قسمت الف بر عکس عملی و در خدمت همبستگی و به خیر همه است.2-«چراروشنفکران فارسی زبان حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها وبه رسمیت شناختن...» : در مقاله آمده: چرا "بخشی" از روشنفکران فارسی زبان حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها و به رسمیت شناختن حقوق آنها نیستند؟ چرا بخشی ، و نه همه ی روشنفکران فارسی زبان؟ چون روشنفکران فارسی زبانی هم هستند که مردمان ایران را تحت تبعیض مضاعف میدانند و خواهان رفع این تبعیض هستند. این است که این گروه را لازم است از دیگران جدا کنیم. اینان متحد تبعیض دیدگان هستند...اما بخشی که حاضر به قبول رفع تبعیض و «برابری» نیستند ، و موجودیت ملی دیگران را به رسمیت نمی شناسند 3 دلیل دارد: الف- اینان کم آگاه اند . ب- دلیل سیاسی دارند. ج- سیاست مبارزه تبعیض دیدگان علط بوده است».3- جواب: «زیرا آنها فارس هستند».یک پاسخ « خود اندیشیده و خود رده کرده است؛ بدون توجه و درک نظر دیگری.4- « کسان دیگری هم در میان مسئولین ایران گلوبال پیدا می شوند که به این تفکر نژادپرستانه دامن بزنند» این سخن برداشت خود کامنت نویس است - و نادرست. همه مسئولین مخالف نژاد پرستی هستند. نه حفظ چهارچوبه ی ایران یا فرهنگش اش « دامن زدن به نژاد گرایی ست، و نه سخن از «برابری حقوقی زبان و فرهنگ ملیتها». معنای نژاد پرستی را در کامنت بالا روشن کرده ام. 5- روشنفکران آذربایجان « برابری حقوقی را نه تنها برای خود میخواهند بل آنرا برای همه انسانها نیز میخواهند». برای بهائیان-دگرباشان- و دیگر مذاهب و عقاید و زن و مرد و غیره.6- کسی که « استقلال» دیگری را رد میکند یعنی تنها آنرا «برای خود» میخواهد. یعنی میخواهد بر دیگری « تسلط» اعمال کند.و در کار « برده کردن دیگری و دیگران» است. « استقلال برای همه است» نه برای «یکی». همانطور که در گذشته نوشته ام اکنون نیز تأکید میکنم. نه تنها میخواهم آذربایجان مستقل باشد؛ بل آرزو دارم روی زمین همه انسانها «مستقل» باشند. معنای استقلال را در بالا توضیح داده ام.7- به جای «نفرت و کینه» پیام « رعایت برابری حقوقی» را داریم و تأکید شده تنها با « مسالمت و همبستگی و دوستی و صلح» میتوان به آن رسید.8- «جدا شدن یا جدا نشدن» و یا به عبارت دیگر « باهم زیستن یا نزیستن» به «رأی و تصمیم» مردم نیاز و بستگی دارد. و نه به «کینه و نفرت». 9- « سیاست یکسان سازی» با حکومت پهلوی اعمال شده و میوه های خود را چیده و باز هم خواهد چید. کسانی که این درخت را کاسته اند طبیعی ست که منتظر میوه هایش نیز باشند. 10- نوشته ام و باز هم مینویسم « اجرای عدالت- رفع دیکتاتوری و تبعیضات مشکلات همگانی و عمومی هستند. اگر خواهان ایرانی آزاد و آباد و دموکراتیک هستید ضرورتی مبرم است که در حل آنها همفکری و همکاری و همبستگی همگانی ایجاد کنید. » راه دیگری وجود ندارد. لازم است «برابری حقوقی را در همه عرضه ها پذیرفته اجرا کنید». لازم است تبعیضات بجای حاشا شدن پذیرفته شده و راه حل مشترکاً پیدا شود. درست است همه ما در یک کشتی سرگردانیم و اگر آن غرق شود همه غرق خواهیم شد. مثل عراق-لیبی-سوریه ووو.