Skip to main content

تارا-ی عزیز، 1- قبل از ایران

تارا-ی عزیز، 1- قبل از ایران
آ. ائلیار

تارا-ی عزیز، 1- قبل از ایران گلوبال طرح مسایل ملی دموکراتیک در جامعه فارسی زبان به اندازی زیادی بایکوت شده بود. اکنون با تلاش این سایت یخهای بایکوت و تحت تأثیر عوامل دیگر تا حدی ذوب شده است. سایت به خاطر این عمل خود به قول آقای توکلی هنوز هم بایکوت میشود- از سوی بعضی ها. ولی هدف ما نشان دادن زخم و تفکر روی چگونگی مداوای آن است. قصد دیکته و ادعای «رهنمود» دادن نداریم. تنها در مورد راحلها پیشنهادات و تفکرات مختلف را بازتاب میدهیم. البته که «کوشندگان» سره را از ناسره، حق دارند خود انتخاب کرده و پیش ببرند. و خود تصمیم گیرنده و تکمیل کننده ی اندیشه ها هستند. با توجه به این اصل که « هیچکس کلید را در دست ندارد- کلید یا «درستی تقریبی» یا حقیقت نسبی، در جریان عمل توسط کوشندگان با توجه به همه تفکرات و شرایط موجود محیط- میتواند بصورت "نسبی" پیدا شود.» 2- من فکر نمیکنم دیالوک نوش دارو ست.

اما دیالوک آن ابزاری ست که انسانها همیشه جهت حل مشکلات به آن نیاز دارند. بدون دیالوگ درها را به روی همدیگر می بندیم. و این قطع ارتباط با محیط و دیگری ، نفی وجود دیگری ست. انسانها تا در یک شرایط گیر کرده اند بناچار نیاز به دیالوک دارند. به ویژه در جهان گلوبال هیچ مسئله بدون دیالوگ قابل حل نیست. من نفی دیالوگ با جامعه فارسی زبان را نادرست میدانم. در عین حال که انتظار معجزه هم ندارم.اما برای رهایی از تبعیض ما به همراهی جامعه فارسی زبان نیاز داریم. بخش اعظم این ملت هر چه بیشتر همراهی کند حل مشکل راحت تر است.3- بله همیشه نوشته ام همبستگی تبعیض دیدگان اهمیت درجه اول دارد. اما این همبستگی بدون پیوند با «مبارزه ضد دیکتاتوری» جامعه فارسی زبان شکست میخورد. به ویژه که در مبارزه با دیکتاتوری -هر دو-هدفمان مشترک است. مباره ما- هم ضد تبعیض است و هم ضد دیکتاتوری. با مبارزه ضد دیکتاتوری جامعه فارس مشترکیم. اینجا لازم است حد اقل بخش بزرگ این جامعه را جهت رفع تبعیض با خود همراه کنیم. این تنها با دیالوگ نمیشود. دیالوگ فقط یک وسیله است. ما با سیاست و عمل و نقش خود در مبارزه باید او را به قبول همراهی با خود واداریم. 4-tara -ی گرامی مینویسد:« بنظرمن لازم است دیالوگ و اتحاد برابری خواهی و ضد دیکتاتوری بین ملتهای مختلف تحت تبعیض شکل بگیردو اتحادیه ای از ملیت های مختلف برای مبارزه با تبعیض و وحق طلبی ایجاد شود در این بین ملیت فارس می تواند بعد از تعریف خود بعنوان یکی از ملل ساکن ایران در کنار ملل دیگر قرار بگیرد. و یا همچنان با نادیده انگاری واقعیتها در رویاروی جنبش برابر طلبی و دمکراسی خواهی قرار بگیرد .!تنها دراین شرایط است که مشخص می شود کدام روشنفکر ها وچه در صدی از این هموطنان اعتقاد به دموکراسی و حقوق بشر و غیره دارند!»** گرامی، در درستی اتحاد ملیتهای تحت تبعیض کسی شک ندارد. گروههایی از اینها در تشکیلات کوچکی به نام «گنگره ملیتهای تحت تبعیض» دور هم اند. این هم بهتر از هیچ است. اما «ایزوله» هستند و هیچ رابطه ای با «جامعه سیاسی ملیت فارس» ندارد. چرا؟ چون این جامعه با «ناسیونالیسم ملیتی» مخالف است. و متقابلاً آنها هم «ناسیونالیسم جامعه سیاسی فارس» را سد می بینند. در این میان حکومت با دمش گردو میشکند که اینان را در مقابل خود «بدون همبستگی» می بیند. ملیت فارس خود را تعریف کرده:او خود را « ملت ایران -صاحب ایران و صاحب حکومت آینده- صاحب فرهنگ دولتی آینده» میداند. خوب راحل کوشندگان در میان مردم، در صحنه عمل چیست؟ خدا حافظی از او؟ این سیاست 40 سال است ادامه دارد و نتیجه هم بایکوت متقابل و ایزولاسیون است. و به نفع حکومت! فکر نمیکنید وقت آن رسیده که پی ببریم این سیاست خداحافظی غلط است و باید تغییر یابد؟ من شکی ندارم که بی نتیجگی آن روشن تر از آن است که نیاز به جدل و بحث باشد. و به قول معروف گؤروشن گنده- بلد چی لازم دییل.5- من راحل خود را نوشته ام. و آن « انتخاب سیاست مبارزه مشترک با دیکتاتوری- انتخاب دیالوگ و سیاست برابری حقوقی- کنار گذاشتن شعار های بیموقع» است. این سیاست دیوارکشی بین جامعه ی غیر فارسی زبان و فارسی زبان غلط است. نتیجه اش شکست هر دو طرف است. همچنان که شاهدیم. وقتی از برداشتن این دیوار صحبت میکنیم یعنی در های همه جامعه ایران را - همه اقشار و گروههای اجتماعی- را به روی هر دو طرف باز میکنیم و خواستهای مشترک همه - رفع تبعیض-دیکتاتوری-بی عدالتی اجتماعی- به روی ما باز میشود.میتوانیم به مبارزه و اهداف مشترک و همکاری و همبستگی فکر کنیم. و سیاست دیگری پیش گیریم. چرا که عملاً در سطح تمامی جامعه هیچ دیواری میان «مبارزات جاری» نمی توان تصور کرد -چون چنین چیزی وجود ندارد. تنها کوشندگان هستند که این پرده و دیوار را درعمل وتفکرات خود ایجاد کرده اند