Skip to main content

اگر ستیز با "دین" و "چپ" ما

اگر ستیز با "دین" و "چپ" ما
Anonymous

اگر ستیز با "دین" و "چپ" ما را به برهوت می رساند، لابد ستیز با ایران، زبان فارسی، مردم فارس زبان و تاریخ مستند این آب و خاک اتوبان شش باندی بسوی بهشت برین است! اگر این جمله صددرصد درست «میخواهید به جان همدیگر بیفتیم و حکومت هم فراموشمان بشود؟» واقعا صادقانه ادا شده است و بخشی از پلمیک رایج نیست، پس اینهمه ستیز با هیولای موهوم "شوینیسم فارس" و انحراف نوک تیز حمله مبارزه از طرف جمهوری اسلامی به طرف ملت ساختگی فارس، اینهمه تحریف آشکار تاریخ و هیولاسازی از قوم فارس برای چیست؟ اینهمه پشتیبانی از ادبیات نفرت راه رسیدن به کدام بهشت است؟ آیا جز این است که با اشاعه گفتمانی بنام "ستم ملی" اعمال شده از طرف فارسها به ترکها، جمهوری اسلامی از زیر ضرب خارج می شود یا بقول نویسنده "فراموش" می شود؟ راستی چه کسی با تلاش بی وقفه شبانه روزی و با حمایت بی دریغ از عشیره پرستی ارتجاعی مردم ایران را "به جان هم" می

می اندازد و باعث می شود حکومت فراموش بشود؟ آیا راه رسیدن به همان "استقلال" کذایی ایجاد دشمنی و اشاعه "نادرست"های شگفت‌آور در باره تاریخ ایران است؟ چپ، در ذات خود قائل به عدالت اجتماعی است و وجود آن برای یک جامعه آزاد و متنوع، به اندازه هوا برای زندگی ضروری است. ولی نه چپ ایرانی که در ذات خودش و با درک غلطی که از انترناسیونالیسم پرولتری داشت و دارد، به طور سیستماتیک ایران ستیز است. جاسوسی حزب توده برای شوروی برای منافع مادی نبود، حزب توده به مثابه مادر همه احزاب چپ و آبشخور ایدئولوژیک آنها به دلیل پایبندی به انترناسیونالیسم ناچار بود ایران را به شوروی بفروشد، واین تفکر بیمار در ذهن همه نیروهای چپ ایرانی ریشه دوانده بود که دوست داشتن ایران، با ناسیونالیسم و شوینیسم یکی است. پس جای تعجب نیست که بیشتر فعالان قومی از دل همین سازمانهای چپ بیرون آمده اند. برعکس آنچه که اینها ادعا می کنند، دلیل این پدیده اهمیت دادن سازمانهای چپ به مسئله تبعیض بقول آنها "ملی" نیست، دلیل آن فرهنگ ریشه دار دشمنی با هویت ایرانی در درون سازمانهای چپ ایران است. پس بر هر کسی واضح و مبرهن است که باید این سنت شریفه چپ سنتی را ادامه داد و بر طبل دشمنی ترک و فارس کوبید. سنت همان چپی که سعید یوسف بیست سال پیش آنرا «کودکستان چپ با انبوه بچه بَبوهایش» نامیده بود. از این گذشته جناب صادق بدرستی گفته است طلبکاری ترکان از روشنفکران فارسی خطاست و اشاره کرده است که ریشه مشکلات در محمد و مارکس است. حالا اینکه جناب ائلیار تیشه و چکش را در کدام دست ایشان دیده است، از همان عجایبی است که فهم ما "روشنفکران فارس" از درک آن عاجز است!