Skip to main content

دوست عزیز.. اقای یوسف

دوست عزیز.. اقای یوسف
Anonymous

دوست عزیز.. اقای یوسف آذربایجان... من هم با زنده یاد چنگیز بخت آور آشنائی داشتم. این اشنائی در پادگان مراغه شروع شد آنهم در قسمت ارکان...پایان خدمت ایشان یک ماه زودتر از من بود... خیلی جالب بود که در اوج انقلاب , پادگان ما را به تهران فرستادند که در خیابان های تهران مستقر بشویم... از گردان ما 6 سرباز ممنوع الاسلحه بودند که به تهران نبردند. من و چنگیز و یکی از سربازان که اهل ( گنبد .. ترکمن ) بود همراه با یک عرب اهوازی و دو سرباز دیگر از تهران در پادگان نسبتا خالی ماندیم و از آسایشگاهای خالی بدون اسلحه ( دفاع مقدس*) را انجام میدادیم... این سرباز ترکمن دانشجوی سال 4 پزشکی تبریز بود که بخاطر عقاید سیاسی از دانشگاه مستقیم آورده شده بود که خدمت بکند. بیچاره را همیشه نگهبان پاس 2 شب توالت ها می گذاشتند و همیشه هم افسرهای گشت در موقع نگهبانی به او سر میزدند. در هر صورت بعد از فرار شاه, سرهنگ

آزادپیما که فرمانده پادگان توپخانه مراغه بود در حین فرار در عجب شیر دستگیر شد .... در این پادگان خوشبختانه با سربازهای اشنا شدیم که از دهات محلی آمده بودند و زنده یا صمد بهرنگی هم معلم آنها بود....