Skip to main content

ادامه: ناسیونالیسم ملیتی و

ادامه: ناسیونالیسم ملیتی و
آ. ائلیار

ادامه: ناسیونالیسم ملیتی و ناسیونالیسم ایرانی دو روی یک سکه اند. و هر دو یکدیگر را ناحق و دروغگو مینامند تا خود را راستگو و درستکار جلوه دهند. یکی طرف مقابل را عشیره و قوم مینامد که ملت بودن خود را اثبات کند. و وجود و خود بودگی دیگران را قورت بدهد. و دیگری هم آنرا اشغالگر مینامد که راه جدایی خود را اثبات کند. هر دو با نگاه تاریک و متعصب در حذف یکدیگر می کوشند. اما مسئله این است که هر دو سرو ته یک کرباسند و بیراهه. مشکلات جامعه با این دو ناسیونالیسم نه تنها حل نمیشود بل بدتر هم میشود.اینها شرایط رشد و قدرت داشته باشند به راحتی به فاشیسم تبدیل میشوند. بحرانهای اجتماعی زمینه بار آوری آنهاست. و پروژه داران داخلی و خارجی آماده ی آلترناتیوسازیها.اکراین نمونه تازه ی این حکومت سازهای ناسیونالیستی برپایه مشکلات جامعه است. و نمایشگاه دخالت خارجی.

راه رهایی ایران از مشکلات- پذیرش «برابری حقوقی همگان - اداره امور محلی توسط هر ملت- اجرای دموکراسی و عدالت اجتماعی از راه اداره کشور با قدرت غیر متمرکز است.» در این حالت هم استقلال ملتهای آن تأمین میشود و هم چهار چوبه ایران داوطلبانه حفظ میشود. با زور اگر بر دیگران حاکم شوی دیر یا زود محکوم به انفجار هستی. راه دیگری نداری. شوروی سابق با تمام قدرت و سلاحهای مدرن منفجر شد. و دیگران را هم از این سرنوشت گریزی نیست. اگر میخواهید منفجر نشوید برابری را اجرا کنید. جامعه بحران زده معدن مشکلات اجتماعی ست. دروغگویی هم یکی از آنهاست. ناسیونالیسم هم مشکل دیگری ست. و دهها مشکل دیگر. البته باید توجه کرد که ناسیونالیسم افراطی جریان سیاسی ست و شامل همه مردم-فارس و غیر فارس- نمیشود. اما اینان میکوشند خود را و طرف مقابل را بجای«همه مردم» جا بزنند. ناسیونالیست های افراطی معمولاً گروه خود را ملت مینامند.آنها هر دو «گوپچوgopçu» هستند. هر دو چاخان میکنند. ** در صفحه شطرنج سیاسی ایران غولهای جهانی با دو مهره ی « ناسیونالیسم ایرانی- ملیتی» در برابر «نیروهای دیگر» بازی میکنند و خواهند کرد. توسط دو مهره ی ناسیونالیستی متضاد علیه قدرت گیری دیگر نیروها و مردمان عادی جامعه و تشکلهای صنفی-مدنی سیاسی آنها جهت به روی کار آوردن قدرت دلخواهشان بازی میکنند. و هدفشان هرچه بهتر بهره گیری از «نفت» و دیگر امکانات و موقعیتهای سودمند ایران است. از این نظر دخالت نیروهای خارجی در آینده -در مسایل ایران- حتمی به نظر میرسد. غولهای جهانی ترسان از قدرت گیری چپ و دموکراتها با تکیه به تشکلهای مردمی و مدنی جامعه است. اینان همانطور که در 57 در مقابل چپ و دموکراتها خمینی سازی نمودند اکنون هم ار حرکات چنین پیداست که برنامه یشان آن است که بر روی «نیروهای ناسیونالیستی» سرمایه گذاری کنند. غولهای جهانی یا از ارتجاع حمایت کرده اند یا ارتجاع را آلترناتیوسازی نموده اند. اینان هر گز از یک نیروی مترقی برای قدرت گیری در هیچ کشور و جامعه ای حمایت و دفاع نکرده اند.