Skip to main content

جناب آقایان..حسن...و....کوروش

جناب آقایان..حسن...و....کوروش
ناصر کرمی

جناب آقایان..حسن...و....کوروش،...اعتمادی،... بحث ما شما را وادار کرد تا هم اکنون وارد موارد اصلی و قانونمند شوید و هر تیری را که در ترکش دارید را پرتاپ نمایید. هدف من همین بود، اصل دمکراسی هم غیر از این چیز دیگری نیست.گفتمان قانونمند این است که شماها من نوعی را نمی شناسید، نمیدانید در کدام جغرافیا و محیط اجتماعی بزرگ شده ام، نمیدانید که چه مشی سیاسی دارم، در 45 سال گذشته چکار کرده ام در کجا زندگی میکنم، و سایر مسائل دیگر. من هم شاخص های شما را نمی شناسم، ...

اصولأ در کشور پهناوری مانند ایران با وجود نبودن احزاب مدرن و فرهنگ سیاسی صیقل یافته، افراد و مردم در این جغرافیا همدیگر را نمی شناسند، با وجود این شماها بجای ما و این جغرافیا تصمیم میگیرید و بنام ما سازمان و دم دستگاه راه می اندازید ؟! و حتّی خط فکری ما را با انحصار طلبی نمایندگی میکنید: جنبش سکولار دمکراسی "ایران" سازمانهای سکولار دمکرات "ایران"، انستیوت پژوهشی و تحقیقاتی اپوزیسیون و سایر نامهای بزرگ ملّی امّا بدون داشتن پایگاه و جایگاه طبقاتی در جامعهء ایران هست.● اینکه شما بجای پاسخگویی به سئوالات من بحث ما را نتیجه و ارزیابی خوانندگان کرده اید مسئله را حل نخواهد کرد. ● در تاریخ سیاسی ایران دو طبقه در بر پایی دیکتاتوری دینی به رهبری خمینی مشارکت دارند 1- قشر تحصیل کرده در اروپا بویژه در فرانسه که دمکراسی، سکولاریسم، لائیسیته را تجربه کردند، و لی در ایران ملّت را گول زدند و بهشت را در دین شیعه گری به رهبری آخوند دیدند 2- دانشجویان کنفدراسیون که در کشورهای سرمایه داری، سیستم سرمایه داری انقلابی و تولیدی را لمس و به عینه دیدند و در مقابل در ایران افکار خرده بورژوازی و فئودالیته وابسته به دین و سنتگرایی پسا سرمایه داری را رونق دادند، و در اروپا هم در کمیته مشورت با بیگانگان برای هموار کردن حرکت خمینی به ایران شرکت داشتند، بنا بر این وابستگی به سازمان وحدت کمونیستی را در کارنامهء خود داشتن امتیازی نیست، امیدوارم که سرنوشت "سازمانهای سکولار و دمکرات ایران" بر اساس همان افکار ایده آلیستیِ وحدت کمونیستی بنا نشود و سرانجامش به آنجا نکشد. ● آقای کورش اعتمادی!!!، آقای اسماعیل نوری علا هر کسی هست برای خود و خانواده اش هست و مبارک شما باشد. امّا اگر ایشان از یک استخوان بندی فکری بر خوردار می بود، و از انقلاب مشروطه و تاریخ سیاسی ایران اندک درکی میداشت، و در مقابل نویسندگی و قلم تعهد میئاشتند، همان قلمش را برای ترویج روی کار آمدن خمینی بکار نمیگرفت، و نور اهورامزدایی را در پیشانی یک آخوند نمیدید و آنرا در ماه نمی نشاند. من حتّی قبل وقوع از انقلاب 57 از برجسته شدن روحانیّت و آخوند و رهبری آنها مخالفت کردم.● آقای کورش اعتمادی من همین هفتهءِ قبل سیاسی شدم، ولی اگر سئوالی و مشکلی در رابطه با اصول و مبانی مارکسیسم، چه از لحاظ فلسفی، تاریخی، ماتریالسم دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی، و جبر دیالکتیک دارید در خدمت هستم. در پایان فراموش نکنید که سکولاریسم در اندیشه و مکتب لیبرال دمکراسی است و ربطی به مارکسیسم و وحدت کمونیستی و کنفدراسیون شما ندارد، که متأسفانه شما هنوز در دوران سالهای شصت در همان افکار فرقه گرایی دگم که خود را مرکز جهان می پندارد مانده اید. عرض کردم من همین یک هفته تا یکماه پیش سیاسی شدم و ضرورتی برای بازگوکردن زندگینامهءِ خود نمی بینم. ....