Skip to main content

خمینی معدوم، متاسفانه کلمه "

خمینی معدوم، متاسفانه کلمه "
Anonymous

خمینی معدوم، متاسفانه کلمه " وحدت" را بر سر زبانها انداخت، ومنظورش تابعیت بی چون و چرا نسبت به آخوند ها و در نتیجه افتادن دنبال آخوند جماعت و پرداختن به خرافات و قلع و قمع کردن آزادیخواهان، و نیروهای روشنفکر و انقلابی بود. امروز جماعت ایرانی اروپا نشین نیز، با اینکه اغلب، بظاهر لعاب چپ را یدک میکشند، اما با تبعیت از خمینی، و به غلط کلمه "وحدت" را به جای، "اتفاق نظر" و یا "همکاری سیاسی" بکار می برند. کلمه وحدت در عالم سیاست از اساس کلمه ایست پوج و نشدنی. در دمکراسی غربی برای تشکیل و اداره دولت، هیچگاه از کلمه وحدت استفاده نمیشود، زیرا این کار غیر علمی، غیر منطقی، غیر عملی و حتی بیمفهوم است. برای مثال حتا یک زوج (زن و شوهر) نیز بار ها در خانواده خود، سر مسائل روزمره، با هم اختلاف نظر دارند، و حتا گاهی نیز کارشان به طلاق منجر میشود. پس برای همکاریهای سیاسی، بکار بردن کلمه "وحدت" برای

تشکیل جبهه، و یا تشکیل اپوزیسیون سیاسی، در مقابل رژیم منحوس اسلامی، کاملا غاط است. و این از بیسوادی، بی تجربگی سیاسی، و حتا مذهبی بودن طرفهای مقابل حکایت میکند، با اینکه اغلب اینان خود را بظاهر چپ جلوه میدهند! اما هنوز بدرستی به این کار واقف نیستند، که در عالم سیاست، بکار بردن کلمه "وحدت" از خنده دارترین پدیده هائی است که بر زبان یک سیاسی کار رانده میشود. برای مثال اگر احزاب اروپائی بین خود و دیگر احزاب، نکات مشترک و یا اتفاق نظر می بینند، تصمیم میگیرند، برای تشکیل کابینه دولت و حکومت آن کشور، قراردادی بین خود برای مدت معین، که زمان آن معمولا بین چهارسال معین میشود، ببندند، و از روی همان قرار داد امضا شده بین طرفین، تشکیل دولت" کوالیسیون" و یا تشکیل دولت مشترک بدهند. و بعد از اتمام این مدت از یکدیگر جدا میشوند. اما اغلب سیاست کاران جغرافیای ایران که متاسفانه هر کدام بغلط خود را افلاطون علوم سیاسی تصور میکنند، و بی آنکه حتا یکبار مقاله ای در باره شرایط ، ضوابط و استراتژی "کوالیسیون" احزاب اروپائی به زبان همان کشوری که در آن زندگی میکنند، خوانده باشند، با نا آگاهی و یا کم سوادی، و گاهی حتا با بیسوادی اکمل، به همه چیز نظر می دهند، و خود را در تمام زمینه علوم سیاسی بطور تلویحی علامه دهر تصور میفرمایند. در صورتیکه اغلب اینان هنوز که هنوز است با الفبای عربی و با زبان قوم فارس سرو کار دارند، و حتا بیش از سی سال در اروپا در انزوای جانکاه!، تو لاک خودشان درجا میزنند، و هنوز که هنوز است، مثل خمینی معدوم کلمه " وحدت" نیز از زبانشان نمی افتد. و خیلی هایشان نیز با عقده های توصیف ناپذیرشان چشم دیدن یکدیگر را ندارند، با این وجود، فکر میکنند، اگر هرکس به این آقایان بلی بگوید، و بدون چون و چرا تحت فرماندهیشان قرار بگیرد، میشود عامل وحدت!، در واقع چنین افرادی دنبال "نوکر" و ملیجک میگردند، تا اپوزیسیون سیاسی! اما اگر کسی به این آقایان بگوید، که اغلب شما حتا بدرستی معنی دمکراسی را نیز نمی دانید، زمین و زمان را بهم میریزند. و اگر کسی به اینان بگوید، شما که بیش از سه ده در یک کشور اروپائی زندگی میکنید و هنوز قادر نیستی یک مقاله به همان زبان بخوانی، و مقاله ای در آن باره تحریر بفرمائی، چه چیزی میخواهی از جامعه مدنی اروپا، از سیستم دمکراسی اروپائی، و پارلامنتاریسم سیاسی، یاد بگیری؟ که مدام یه این و آن راه نشان میدهی؟ آیا پان ایرانیسم، پانفارسیسم، استالینیسم، تمامیت خواهان، و راسیسم آریائی، و مرکز گرایان!، جز نابودی ایران، کجا را فتح کرده است که اینان بخاطر آن حلقومشان را پاره میکنند! و کلمه " همه باهم" خمینی از زبانشان نمی افتد!! بی آنکه کوچکترین حقوق انسانی، مدنی، زبانی، فرهنگی، و سایر امکانات سیاسی برای ملیتهای ایران قائل باشند!!