Skip to main content

دوستان عزیز، اجازه بدهید در

دوستان عزیز، اجازه بدهید در
آ. ائلیار

دوستان عزیز، با تشکر از نظرات متین شما، اجازه بدهید در فضای سیاسی و فرهنگی آذربایجان «مسایل نظری عمده و مبرم» را طرح کنیم. غیر عمده ها بر اساس عمده ها توسط علاقمندان میتوانند به راحتی حل شوند. از اینرو به پایه ها میپردازم. مشکل، شناخت مسایل عمده نظری ست. اگر آنها بتوانند بدرستی حل شوند - یا هر کس برای خود آنها را حل کند، راه دیگر مشکلات باز میشود. از مسایل عمده و مبرم: 1- «شناخت استراتژی درست» است. 2-« استقلال» ِاین استراتژی ست . 3- تشکل یابی ست. ( تشکل یابی به عهده علاقمندان در داخل و خارج است- که خود نسبت به امکاناتشان انجام دهند یا ترجیح بدهند منفرد بکوشند.» . اما شناخت و درک درست دومسئله دیگر ضرورت دارد در مرحله اول انجام گیرد. چرای موضوع این است که «بدون تئوری درست نسبی، عمل درست نسبی، نمیتواند تحقق یابد».

فعال سیاسی -فرهنگی لازم است در عرصه کار خود « یک شناخت کلی صحیح نسبی» که مانند چراغ در دست رهگذر به هنگام شب عمل میکند، داشته باشد.
تئوری های عمده که تاکنون مطرح بوده اند ضرورت دارند مورد سنجش قرار گیرند و آلترناتیو آنها - یا هرچه در آنها درست بوده- در یک تئوری نوین جمع بندی شوند. کوشیده ام این شناخت کلی را که شامل مسایل عمده و مبرم میشود در نوشته هایم مطرح کنم. « استراتژی تاکتیک» را جداگانه نوشته ام و «خط قرمز آن حفظ استقلال در سیاست و فرهنگ» را هم در همین مقاله و در «ضرورت استقلال اندیشه و اعتراض هنری درادبیات آذربایجان»http://www.iranglobal.info/node/4425 و همین طور در دیگر نوشته های سیاسی فرهنگی توضیح داده ام. به کسانی که فرصت مطالعه کم دارند کوتاه شده تئوری و پیام این است: 1- حفظ استقلال در سیاست و فرهنگ خط قرمز است. 2- مبارزه مسالمت آمیز برای برابری حقوقی قبل از پیروزی و بعد از پیروزی، استراتژی و تاکتیک است. 3- این دو اصل در اصل سوم به این صورت گرد میایند« مبارزه مستقلانه ، دموکراتیسم و انسان دوستی و عدالت اجتماعی، راه مبارزه است. پیروزی در همبستگی عمومی ممکن است.و پیروزی انفرادی غیر ممکن. هدف استراتژیک - اداره امور خود- در سیستم غیر متمرکز حاکم برایران، امکان پذیر است.» در این مسیر بخشی از آذربایجانی ها میکوشند. حالا تا چه حدی کوششهای آنها در این چهار چوبه قرار دارند اطلاع دقیقی ندارم. عرصه ایکه من قلم میزنم «فلسفه سیاسی»ست. عرصه «پراتیک یا عملی» کار پیاده کنندگان این چهارچوبه است. چگونه تا چه حدی، با تکمیل کردن یا بدون تکمیل، در اختیار دیگران است و خودشان تصمیم گیرنده اند. وظیفه قلبی من توضیح و تشریح و تکمیل این راه نظری ست. به خاطر علاقه ایکه به سعادت خود و دیگران دارم. این چهار چوبه تنفر، برتر و بزرگ بینی، من گرایی، نژادگرایی، ترک گرایی، ایده لوژی گرایی، ناسیونالیزم، نگرش فارس-ترک، و دیدگاه استعمار- مستعمره و واحد آذربایجان(درحال حاضر) و غیره را نادرست میداند. بر تاکتیک و استراتژی ماندلا و گاندی در تاریخ هم نظر دارد. دوستان مشکلی در مورد این دیدگاه نظری داشته باشند میتوانند طرح کنند.