Skip to main content

جناب دکتر یحیایی عزیز، مطلب

جناب دکتر یحیایی عزیز، مطلب
یونس شاملی

جناب دکتر یحیایی عزیز، مطلب تان را خواندم، مهمترین جنبه این نوشته خوانش و گزارشی از رشد جریان یا جنبش مردم یا جنبشی ملی دمکراتیک در چند دهه گذشته است. البته که چنین خوانش ها برای یادآوری مردم و بویژه فعالان سیاسی و مدنی آذربایجان ضروری و لازم است. چنین خوانش هایی حتی به آگاهی فعالین سیاسی غیرترک در ایران نیز کمک میکند و این نیز بخش لازم برای کار قلمی است. دستتان درد نکند و قلم تان در این رابطه مستدام باشد.

تنها نکته ایی که ذهنم استکاک ایجاد کرد، تیتر مقاله

بود. من تیتر مقاله را (برخی از فعالین جنبش ملی آذربایجان گرفتار در ژرفای خود محوری) با بخش عمده این نوشته در تضاد یافتم. در کدام جنبش سیاسی و مدنی چه در گذشته و چه در شرایط کنونی تمامی فعالین جنبش راسیونالیست، دمکرات و رئآلیست بوده اند که "خودمحور" بودن "برخی از فعالین جنبش ملی" در آذربایجان مسئله ساز شده است؟ در تمامی جنبش های سیاسی و مدنی موجود در دنیا و در هر کجا که فکرش را بکنیم، بخشی از فعالین آن جنبش مسلما "خودمحور" هستند، همچنانکه در جنبش سیاسی ما نیز اگر بخشی "خودمحور" هستند پدیده زیاد عجیبی نیست. نگاه کنید به جملات پایانی نوشته شما که چنین قید کرده اید: " نخست بهانه آوردند که در آنجا نیرو های چپ گردهم می آیند و سپس افزودند که ما با دیگر ایرانی ها رابطه ای نداریم... البته این گفتار با واکنش دیگر دوستان روبرو شد" (پایان نقل قول). این جمله پایانی مقاله نشان میدهد که بخشی چنان می اندیشند و بخشی دیگر واکنش نشان میدهند!! به بیان دیگر اگر در خود همین نوشته تقابل دو گرایش فکری در میان فعالین آذربایجانی نشان داده میشود، آراستن تیتر مقاله به بخش "خودمحور" میتواند این سوءظن را برای خواننده ایجاد کند که گویا اکثریت فعالین جنبش در چنین خصوصیتی گرفتار هستند. اما اگر چنین نیست، آوردن چنین تیتری میتواند شائبه برانگیز باشد. اما اگر واقعا اکثریت فعالیت سیاسی و مدنی آذربایجان غرق در خودمحوری باشند، البته کی بایستی با چنین تیتری هم برجسته شود و هم مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
مورد دیگری که این مقاله نسبت به آن واکنش نشان داده واکنشهای لفظی برخی از فعالین آذربایجانی است. یعنی آن بخش از فعالینی که عموما شفاهی هستند و دقیقا به خاطر همین شفاهی بودن نیز تاثیر کمتری بر روند یک حرکت سیاسی دارند. اما اگر چنین واکنشهایی را در میان اهل قلم و در لابلای ادبیات کتبی فعالین سیاسی و مدنی جنبش آذربایجان بیابیم، بایستی از آن نگران باشیم. چه اگر اهل قلم و ادبیات کتبی به چنین خصیصه هایی آلوده باشد میتواند بسیار زیانبار باشد. البته بایستی باز هم ذکر کنم که در تمامی جنبش های سیاسی ادبیات شفاهی عمق و حتی گستردگی کمتری دارد. ادبیات شفاهی در پروسه رشد جنبش از ادبیات کتبی موجود تاثیر میپذیرد و روندی رو به رشد دارد.