Skip to main content

آقا/خانم آمو... اینکه ایراد

آقا/خانم آمو... اینکه ایراد
یونس شاملی

آقا/خانم آمو... اینکه ایراد گرفته اید و نوشته اید که "ما در حال حاضر در ایران چیزی بنام جنبش نداریم"، از سویی طرز نگرش ما به مفهومم "جنبش" را روشن میکند و از سوی دیگر تفاوت دیدگاه ما را برملا میسازد. جالب اینکه جنبش موسوم به سبز را مثال آورده اید و نتیجه گرفته اید که "این جنبش وجود ندارد". اما از نظر من جنبش های متفاوتی در ایران جریان دارد. آنچه من در نوشته فوق روی آن انگشت گذاشته ام جنبش های سیاسی هستند. وگرنه در ایران به جنبش های دیگری و از آن جمله جنبش زنان میتوان انگشت گذاشت و یا جنبش کارگری را با اشل های مختلف به توضیح کشید. پرسش اصلی این استکه فهم ما از مفهوم "جنبش" چیست؟ آیا جنبش آن اعتراض عمومی و حرکت جمعی استکه تبارز وسیع بیرونی (از نوع جنبش سبز) از خود نشان دهد و از این طریق اعتراضات جنبشی خود را تثبیت کند؟ یا اینکه "جنبش" آن اعتراض عمومی و حرکت جمعی است که تبارز بیرونی دارد اما

سرکوب غیرمتعارف شرایط بیرونی شدن آن را با مشکل روبرو می سازد؟ برای نمونه حرکت اعتراضی و تظاهرات جمعی اخیر در تبریز و اورمیه در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه که با سرکوب نیروهای انتظامی روبرو گردید، نمودی از یک جنبش وسیعتر در آذربایجان نبود؟ از نظر شما حرکتهای سیاسی تا زمانیکه خیابانها از سوی مردم اشغال نشود، نمیتواند جنبش تلقی گردد. اما از نظر من آنگاه که شرایط ذهنی (نسبت به شرایط عینی) برای اعتراض فراهم شده باشد و تبارز این شرایط ذهنی به انحای مختلف در جامعه بروز کند، میتوان اشلهای آن حرکت را به مثابه یک جنبش ترسیم کرد. جنبش سبز در جامعه فارس آنچنانکه خودتان نیز بدان اشاره کرده حرکت و اعتراض جمعی بود علیه استبداد، که نمودهای این اعتراض را حتی هنوز هم میتوان در اینجا و آنجا مشاهده کرد. همچنانکه حرکت جمعی و اعتراضی مردم تبریز و اورمیه و حتی شهرهای کوچکتر آذربایجان در اعتراض به خشک شدن دریاچه اورمیه نیز تظاهر آن جنبشی استکه در آذربایجان جریان دارد. اعدامهای دسته جمعی در دهه اخیر در بلوچستان، الاحواز و اعدامها فعالین سیاسی کردستان از نظر من نمودهای رفتاری جمهوری اسلامی در سرکوب آن فعالیتهایست که میتواند جنبش سیاسی مردم را همه گیرکند. تفسیر و فهم شما از جنبش تداعی گر نگاهی دولتی به مفهوم جنبش است. چرا که تمامی هم دولت استبدادی بر آنست که مانع از بیرونی شدن اعتراضات عمومی و حرکتهای جمعی بشود و از این طریق این ذهنیت که به افکار عمومی القا کند که گویا چیزی وجود ندارد. درصورتیکه جامعه آبستن حوادث بسیار جدی است. نظریه شما آبستن بودن یک جامعه برای تغییر را از نظر دور میدارد و با تکیه صرف به مکانیسم "تظاهر" سعی در توضیح مفهوم "جنبش" را دارد. این درحالیست که روند تحولات در جامعه بر ارگانیسم تحول از اولین لحظه حرکت برای تغییر تا آخرین مراحل آن یعنی اعتراض بسیار وسیع و بیرونی مردم را در بر میگیرد. اما نگاهی که شما آن را عرضه کرده اید، بر درکی مکانیستی استوار است و جنبش را صرفا با تظاهر وسیع بیرونی آن قابل توضیح میداند. این اساسا تفاوت دو دیدگاه نسبت به مفهوم "جنبش" است که شما آن را بصورت درست و نادرست یا بود و نبود به توضیح کشیده اید.