Skip to main content

ناظر دیدار عزیز، در اینکه

ناظر دیدار عزیز، در اینکه
آ. ائلیار

ناظر دیدار عزیز، در اینکه «تأمین حقوق ضایع شده ی مردمان مختلف ایران مانع از هم پاشیدن این جغرافیا میشود» با شما هم نظرم. این راحل شناخته شده و مورد بحث قرار گرفته است چه از طرف من و چه از طرف دیگران. در بخش وسیعی از نیروها این ایده جا افتاده است. در نیروهای چپ و دموکرات و آزادیخواه. حتی شکل تأمین این حقوق را نیز تعیین کرده اند. « ایران فدرال» یا «ایران با حکومت غیر متمرکز». که نام دقیق را بعد ها قانون تعیین کند. با اینکه نیروی هوا خواه « قدرت متمرکز» هم که مخالف «فدارالیسم» است وجود دارد. اما نظر عمده در فضای سیاسی ایران، «عدم تمرکز» است. و بیشتر بر شکل «ایران فدرال» تأکید میشود. در واحدهای فدرال هر کس مثل اروپا «اداره امور خود» را بعهده میگیرد. اینکه عمده نظر در فضای سیاسی در این جهت است «قدم مثبت» است. از سوی دیگر « جدایی خواه» و همین طور «تمرکز طلب» نیز هست. یعنی 3 طیف سیاسی وجود دارد

فدرالیست- استقلال طلب- تمرکز طلب. این، در کل فضای سیاسی ایران است. نه فقط در مناطق ملی. همانطور که در مقالاتم توضیح داده ام راحل «فدرالی» امکان عملی شدنش بیشتر است. دو راحل دیگر را غیر عملی میدانم. اما آنچه در این میان بیش از هر چیز اهمیت دارد «شیوه رسیدن به اهداف بزرگ و کوچک» است. به ویژه در آذربایجان. یعنی مهم «استراتژی و تاکتیک» است در رابطه با اهداف-نیروها- چه در کل ایران و چه در خود آذربایجان؛ و حتی در منطقه و سطح جهانی. همانطور که در مقاله «استراتژی و تاکتیک» نوشته ام، « مبارزه ی مسالمت آمیز برابری حقوقی» ؛ بر اساس « مبارزه مشترک و صلح و دوستی با همه مردمان از جمله فارسی زبانان» در اتحاد با «نیروهای ضد دیکتاتوری،ضد تبعیض، و ضد استثمار»، استراتژی و تاکتیک درست راه پیروزی ست. و هستند گروههایی که در این مسیر میکوشند. برای مثال فدرال دموکراتهای آذربایجان- چپ های دموکرات آذربایجان. و غیره. اما سیاست «فارس، ترک»گرایی که در مقاله توضیح داده ام نه در خدمت تأمین حقوق بل در خدمت آفرینش «جنگ و کشتار» است. این استراتژی و تاکتیک ها در خدمت شکست ماست. آنچه در مورد « انقلاب اخلاقی، انقلاب وجدانی؛ احترام به "حقوق طبیعی انسان"؛ » نوشته اید می تواند در جریان «روشنگری، دیالوگ مدرن، انقلاب فرهنگی، تحول دموکراتیک جامعه» رخ دهد و مبارزه یکی از «اهداف»اش نیز رفع این کمبودهاست. اما راه رفع اینها سیاستی نیست که در مقاله به حق نقد شده است. در این عرصه ضرورت مبرم دارد که از «تزها و مقولات» من در آورده و غیر علمی و بسیار کودکانه «الوداع» گوییم.