Skip to main content

تبریزی گرامی، کار شما این است

تبریزی گرامی، کار شما این است
Anonymous

تبریزی گرامی، کار شما این است که هر مطلبی را و هر دادخواهی را که خارج از گرانی و شکنجه جسمی و نابرابری زن و مرد و حجاب و گرسنه ماندن مردم و... باشد و به نابرابری زبانی و فرهنگی که خودش شدیدترین شکنجه است را مطرح کند، پان نامه می نامید و آن را هم به وابستگان زرسالاری (اگر از زبان بسیار سخت و نامفهوم سره شما خارج شویم یعنی بورژوازی) نسبت می دهید و اصل بحث را منحرف می کنید.موضوع این مطلب یک چیز دیگر است و آن چیزی شما، مانند همه کامنتهای تکراریتان مطرح می کنید، یک چیز دیگر است. شما حتی به اصل آن چیزی که مطرح می کنید باور و اعتقاد ندارید. شما به دیگران ایراد می گیرید که چرا از آزادی زبانشان دفاع می کنند و خواستار آزادی آن هستند و آنگاه نیروی زیاد خودتان و وقت خوانندگان سایت را صرف این می کنید که این لغت سره نیست و این را بکار ببرید و آن لغت را بکار نبرید و خودتان به گرداب هولناک

<ناسیونالیسم زبانی> خطرناکی می افتید که در آن غرق می شوید و دیگر هیچ چیز نمی بینید.
آقای تبریزی من یک آذربایجانی هستم. به فارسی تحصیل کرده ام و به آن علاقه دارم ولی متاسفانه این امکان را نداشته ام که زبان مادریم یعنی ترکی آذربایجانی تحصیل بکنم. این یکی از ستمهایی است که به من روا داشته شده است. شما از زبان کاربردی هفتاد میلیونی صحبت می کنید و ادعا دارید که برای شما فرقی نمی کند که کدام زبان باشد ولی مشخص نمی کنید که چرا نباید هر کسی بتواند به زبان خود تحصیل کند و اگر نتوان به زبانی غیر از فارسی تحصیل کرد، چگونه می توان زبان دیگری را به زبان کاربردی هفتاد میلیون تبدیل کرد. این حرف شما یک شعار بی پشتوانه است. شما می گویید که چون غزنویان و سلجوقیان و قاجار مدرسه به زبان ترکی نداشته اند و در زمان رضا شاه و پسرش هم مدرسه به زبان ترکی نبوده است، من الان باید خفه شوم و مدرسه به زبان ترکی نخواهم. جناب تبریزی که خودتان را چپ می دانید و حتما مدعی استفاده از روشهای علمی هم هستید، کدام علم می گوید که اگر چیزی در دیروز غلط بود باید آن را تا ابد ادامه داد؟ کدام علم می گوید که اگر امروز مردم ایران مشکل گرسنگی و حجاب دارند، مشکل های دیگر را نباید مطرح کرد؟ نه مارکس چنین حرفی زده است و نه انگلس. نمی توان به بهانه اینکه ما گرسنه ایم، صدای حق خواهی دیگران را خفه کرد. مسلما منظور من افراط هایی نیست که از سوی بعضی ها می شود و منظور من حرفهای نامربوط و غیرمستند نیست. ولی نباید اصل موضوع را کنار گذاشت و لوث کرد. کاری که شما می کنید، کنارگذاشتن اصل موضوع است. در جامعه ما ستمهای گوناگون روا داشته می شود و یکی از آنها ستم فرهنگی و زبانی است. این ستم هم باید مانند دیگر ستمها هزاران بار فریاد زده شود تا به رسمیت شناخته شود، تا گوشهای ناشنوا آن را بشنوند و در فردای بعد از جمهوری اسلامی به آن توجه شود و مانند همیشه آن را کنار نزنند. شما مطرح می کنید که چون کامنت نویسی قبل از انقلاب به خارج از کشور آمده است و در اروپا ماندگار شده است و بیشتر از 40 سال در خارج است، پس میلیاردرزاده است. پرسیدنی است که آیا میلیاردرزاده مگر دیوانه است که استراحت در کشتی تفریحی را ول کند و بیاید اینجا و کامنت بنویسد؟ آن <میلیاردرزاده> ای که شما می گویید را من می شناسم. البته نه از نزدیک و نه شخصا. زمانی که من دانش آموز بودم، آن <میلیاردرزاده>ای که می گویید، علیه شاه فعالیت سیاسی می کرد و عضو یک گروهی بود و به همین دلیل از ایران فرار کرد و دیگر هم به ایران باز نگشت. یکی از هم گروههای ایشان همسایه روبروی ما بود که دستگیر شد و چند سالی در زندان بود. البته نمی دانم که در این میان به ایران مسافرت کرده است یا نه ولی ساکن اروپا شده است و ماندگار. خارج شدن از ایران در زمان شاه مختص میلیاردرزاده ها نبود.