Skip to main content

جناب تبریزی، خیلی ممنون که

جناب تبریزی، خیلی ممنون که
Anonymous

جناب تبریزی، خیلی ممنون که بالاخره به عمق قضیه پی برده اید. همان طور که جناب "ناظردیدار" در مقاله خود بدرستی بدان اشاره میکند، و شما نیز با سئوالهای پرمغزتان بدان انگشت نهاده اید، کاملا درست میفرمائید، علت اصلی و ریشه تیره روزی و بدیختی، و تمام مشکلات خلقهای جغرافیای چند ملیتی دوزخ ایران، اعمم از بیکاری، گرانی، فقر، آوارگی، زندان و شکنجه و اعدام، و نابودی جامعه ایران، در عامل زبان نهفته است. اگر زبان مردم آزاد باشد، اگر بتوانند از وضع موجود شکایت بکنند، و در ملا عام از حقوق، طبیعی، مدنی، فرهنگی، اقتصادی، و سایر حقوق خود دفاع بکنند، تمام جامعه علیه رژیم اسلامی عصیان میکند، و ریشه آن را از بیخ و بن میکند. آزادی و یا آزادی زبان، و بیان، یکی ازعوامل اصلی و تعیین کننده دمکراسی در در یک جامعه محسوب میسود. این زبان و تفکر است که خواست انسان را بیان میکند. انسان بدون زبان به مثابه مرده

بحساب میآید، رژیم ناسیونال شوونیست اسلامی جغرافیای ایران، مثل سلسه معدوم پهلوی، بدان آگاه است، که برای از بین بردن حقوق و مزایای فرهنگی، مدنی، اجتماعی واقتصادی ملیتهای ایران، و به زنجیر کشیدن آنان، تنها از طریق از بین بردن حقوق زبانی آنان میسّراست. کسیکه اجازه ندارد به زبان خود صحبت بکند، بخواند و بنویسد، چگونه میتواند، در محیط کار، و در ملا عام از حقوق خود دفاع بکند؟ از چه طریقی باید از حقوق خود دفاع بکند؟ شما که مدام بحث میکنی حد اقل باید این را بدانی که مبانی زبان، پایه و اساس آزادی بشر و مبانی دمکراسی است. رژیم های دیکتاتور شاه و شیخ که بیش از هشت دهه است که زبان ملل غیر فارس ایران را قدغن کرده اند، و بزرو سرکوب و زندان و شکنجه، زبان عشیره پرستان قوم فارس، و خرده فرهنگ فارسی را، به ملیتهای غیر فارس تحمیل کرده اند، بخوبی میداند، که قدغن کردن زبان مردم غیرفارس، بمعنای سکوت، و مرگ و میر تدریجی، و لال کردن آنهاست. انسان فقط با زبان خود قادر است از حقوق اقتصادی، مدنی، و سیاسی ـ اجتماعی خود دفاع نماید، بدون زبان، انسان مفهوم ندارد. پس ملاحظه میفرمائید، که نتیجه سرکوب زبانی ـ فرهنگی ملیتهای جامعه جغرافیای ایران، رژیم دیکتاتور اسلامی را روز بروز جری و گستاخ کرده است، تا از این طریق بخود اجازه دهد، نطفه دمکراسی و حقوق بشر را در ایران خفه بکند. و همانطور که ملاحظه میفرمائید؛ نتیجه فلاکتبارآن بحران اقتصادی، فقر و گرانی، بیکاری، رشوه خواری، فساد اداری، اختلاس میلیاردی، سر کوب و خفقان، اعدام و شکنجه و بدبختی و تیره روزی را برای مردم، و ملیتهای ایران به ارمغان آورده است. پس معلوم شد که عامل زبان، و آزادیهای زبانی، فرهنگی ـ مدنی، جزء لاینفک حقوق اولبه بشر و ضامن اصلی اجرای ارکان دمکراسی، حقوق انسانی، و آزادیهای سیاسی و اجتماعی است، که به آن در بحث سیاسی، (دمکراسی مدرن)، و یا آزادیهای سیاسی گفته میشود. دمکراسی همان رای و اراده مردم است. و بدون رای و اراده مردم دمکراسی ممکن نیست. و مفهوم ندارد. و رای مردم همان زبان مردم است. و مردم بدون زبان مردمی است که هیچگونه حقوقی ندارد، نه سیاسی، نه اجتماعی، نه فرهنگی، و نه انسانی! ( کسی که به زبان و فرهنگ مردمان غیر فارس احترام نگذارد، و به آنان تحقیر و توهین رو دارد، به معنای آن است که آنان را انسان بحساب نمی آورد. و این همان راسیسم عریان پانفارسیسم است که ملیتهای ایران، درحال مبارزه با آن هستند! ) پس ملاحظه میفرمائید که زبان چه نقش بنیادی، و تعیین کننده ای در رشد و شکوفائی جامعه و آزادیهای سیاسی اجتماعی یک ملت دارد. در واقع نقش زبان در زندگی یک ملت بمثابه هستی، و یا نیستی آن ملت است. اگر من این مطلب را به زبان شما نمی نوشتم، شما هیچ چیزی از حرفهای من نمی فهمیدی. چون زبان من زبان دیگری است. و شاید هم بهتر و قویتر از زبان شماست. و سئوال آخر این است که چرا شما بخودتان زحمت نمیدهید، و زبان مرا یاد نمی گیرید؟ که با زبان من با هم صحبت بکنیم؟ و چرا من باید با شما با زبان شما صحبت بکنم؟؟ اگر قرار باشد به زبان خارجی بنویسم، چرا به زبان بین المللی انگلیسی ننویسم، که هم زبان شعر و ادبیات است، هم زبان علم و صنعت است و هم زبان دانش و فلسفه. و در تمام دنیا کاربرد دارد! آیا تابحال بخودت زحمت داده، و از خودت پرسیده ای در کجای دنیا زبانت بدرد میخورد؟؟