Skip to main content

اعظم صادقی بناب یکی از کسانی

اعظم صادقی بناب یکی از کسانی
تبریزی

اعظم صادقی بناب یکی از کسانی است که در این فهرست نام او نیامده است! و چون نام مستعار اعظم صادقی بناب (فریده) بود در پاره ای نوشتارها از او با نام (فریده صادقی بناب) یاد شده است! در پاره ای از نوشته ها نیز به جای (صادقی) نام خانوادگی او (صادقیان) نوشته شده است، اعظم صادقی بناب در سال ۱۳۳۲ در تبریز زاده شد، در سال ۱۳۵۰ در دانشگاه تبریز پذیرفته شد، دو سال در زمان رژیم پادشاهی برای هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران از سال ۱۳۵۴ تا سال ۱۳۵۶ در زندان های تهران مانند زندان اوین و زندان قصر زندانی بود، پس از انتحار اسلامی اعظم صادقی بناب به سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر پیوست، در تبریز در بخش انتشارات سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر کار می کرد، در کنگره دوم سازمان پیکار در گروه نمایندگان سازمان از تبریز شرکت کرد، در تابستان سال ۱۳۶۰ به همراه چند تن از وابستگان به

..... سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در تبریز دستگیر شد و پس از شکنجه های فراوان در شکنجه گاه های رژیم آخوندی در تبریز سرانجام از سوی آخوند قدرت الله شجاعی در بیدادگاه انقلاب اسلامی تبریز به اعدام محکوم شد و در تاریخ پانزدهم آذرماه سال ۱۳۶۰ اعدام شد! اکبر صادقی بناب برادر اعظم صادقی بناب نیز هنگام کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ برای وابستگی به سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت اعدام شد! خانم رقیه دانشگری با نام مستعار (فران) که از وابستگان به سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت است و هفت سال از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷ در زندان های رژیم پادشاهی زندانی بود درباره زندانی شدن اعظم صادقی بناب در زمان رژیم پادشاهی چنین نوشته است: .......... اعظم صادقی بناب را سال ۱۳۵۴ دستگیر و به بند ما منتقل كردند، آذربایجانی بود و ریزه و فرز، فكر كنم تازه لیسانس جغرافی گرفته بود، از همان اول كه وارد بند شد با همه روابط نزدیكی برقرار كرد، با این كه بیشتر به سیاسی كارها گرایش داشت و با آنها دوست بود اما با طرفداران مشی مسلحانه هم روابط خوبی داشت، رفتار و حضور اعظم در فضای بند تأثیری مثبت و پایدار داشت، مرتب نقشه های رنگی جهان، اروپا و ایران و ..... را می كشید و به در و دیوار راهرو و اتاق ها می زد، نام كشورها را سایه می زد و برجسته نویسی می كرد، رنگ هائی كه‌ با دارو و سبزی و دیگر مواد غذائی درست می كرد جلای خاصی به نقشه ها می دادند، اعظم با نقشه هایش فضای زندان را رنگی ‌كرده بود، هر چند بعضی از ما نسبت به ورود پاره ای وسایل به بند از جمله چیزهای رنگی سختگیر بودیم اما نقشه های رنگی اعظم حرمت خاصی داشت، خیلی ها از جمله من پیش اعظم برجسته‌ نویسی و نقشه كشی یاد می گرفتیم، بعضی ها هم پیش او خوشنویسی یاد می گرفتند، خط زیبائی داشت، حدود یك سالی با ما بود، پس از آزادیش شهین رضائی كه جغرافی خوانده بود نقشه ها را تكمیل می كرد، هنگام آزادی‌ نقشه های اعظم را بین همبندی ها تقسیم كردیم و به یادگار بیرون بردیم، بهار آزادی اما دیری نپائید! جمهوری اسلامی خیلی زود گریبان كسانی چون اعظم را گرفت! اعظم در سال ۶۰ در تبریز دستگیر و اعدام شد، شنیده بودیم در فضای خشونت بار تبریز شكنجه های سختی بر او اعمال شده بودند، در همان سال بود که روح انگیز را هم در گونی به گلوله بسته بودند! اكبر برادر اعظم را هم در همان سال های اول انقلاب دستگیر كردند و پس از تحمل شكنجه و سا‌ل ها زندان بالاخره اعدامش كردند اما باور نمی كردم كه اعظم چنین سرنوشتی پیدا كند، به نظرم می رسید همیشه سرش به كار خودش است، شاید هم درست نشناخته بودمش، بعدها از دوستان نزدیک و همرزمش شنیدم که پیش از انقلاب به سازمان پیكار در راه آزادی طبقه كارگر پیوسته و از مبارزان پیگیر و فعال این سازمان بود ..... در تارنمای حقوق بشر و دموکراسی برای ایران نیز درباره اعظم سخنانی نوشته شده اند http://www.iranrights.org/fa/memorial/story/37301/farideh-sadeqi-bonab