حالا ببینیم چگونه تئوریهای جامعه شناسانه، راه را به انواع و اقسام نظریه پردازیها باز میکنند، شما از مارکس مثال زده اید، من با مبنا قرار دادن مارکس، به یک نتیجه گیری کاملا متضاد خواهم رسید، مارکس هیچ اعتقادی به ( مالکیت شخصی ) ندارد، همچنین روابط خانوادگی در دید مارکس جایگاه والائی ندارند، من با مبنا قرار دادن ( مارکس ) ادعا میکنم که چیزی که مارکس میخواسته ( جامعه زامبیها ) یا همان ( جامعه مردههای متحرک ) است، زامبیها هیچ اعتقادی به ( مالکیت شخصی ) ندارند، بنا بر حس غریزی، مکانهای شخصی و دولتی را تصاحب میکنند، همچنین برای یک زامبی، برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند هیچ معنا ئی ندارد. آیا غیر از این است که دید مارکس به جامعه، یک دید اسطورهای بود؟ علم نیز با اسطوره سر جنگ دارد، پس شما نمیتواند انتظار یک تفسیر علمی با مبنا قرار دادن مارکس از من داشته باشید.
حالا ببینیم چگونه تئوریهای
حالا ببینیم چگونه تئوریهای
Anonymous