در جوامعی که سازمانها و احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و رسانههایآزاد و مستقل وجود ندارند، راهها، شیوهها و نهادهای دیگر، جایگزین آنهامیشوند و درواقع، وظایف آنها را به عهده میگیرند و پیش میبرند. در جوامع پیشااینترنت، ایستگاههای رادیویی مستقر در کشورهای بیگانه، ادبیات زیرزمینی، شبنامهها و دیوارنویسیها و نقاشیهای دیواری و گاه مطبوعات نیمهجان و نیز شاعران، نویسندگان و هنرمندان، با تن دادن به خطرات و پیامدهای آن، این وظایف را به عهده میگرفتند. در عصر رسانههای دیجیتالی، بسته به زیرساختها و شرایط و موقعیت سیاسی-اجتماعی کشورها و نیز مردم آن جامعه، شبکههای اجتماعی و بهاصطلاحرایج، فضای مجازی این نقش را بازی میکنند. اما در اینجا یک تفاوت عمده میان دورهی پیشااینترنت و پسااینترنت وجود دارد: درحالیکه در دورهی پیشااینترنت، اغلب کنشگریها زیرزمینی، انفرادی و یا در گروههایبسیار کوچک مخفی بود، در دورهی پسااینترنت، کنشگریها در کنار فعالیتهای فردی، معمولاً علنی، گروهی و عمومی هستند. تفاوت دیگر این است که، درحالیکه رسانههای گروهی در دورهی پیشااینترنت انحصاراً در تملک و اختیار حکومتها بودهاند، در دورهی پسااینترنت به دلایل مختلف، ازجمله تجاری، اقتصادی، صنعتی و مدیریتی، از انحصار حکومتها به درآمده و در اختیار همگان قرارگرفتهاند. بدین گونه، اینترنت نهتنها درمدیریت و کشورداری به کار میآید، بلکه به وسیلهای برای اشتغال و ارتباطعمومی نیز بدل شده است، بهگونهای که بدون آن، دیگر زندگی روزمره و کاری پیش نمیرود. این وضعیت، برخی حکومتها را واداشته که بهناچار با واقعیت موجود کنار بیایند و در کنار ایجاد انواع محدودیتهای فنی و سیاسی، تا یافتن راهحلی نهایی، پیِ استفادهی همگانی از اینترنت را به تن خود بمالند. اما این به این معنا نیست که آنها این رسانهها را سراسر در اختیار مردم قرار دهند و منفعلانه به نظاره بنشینند. آنها نیز همچون نیروهای مردمی به نقش و اهمیت این رسانهها پی برده و به شیوههای گوناگون میکوشند آن را، اگرنه تماماً، بلکه در وجوه و حوزههایی در اختیار و مدیریت خود بگیرند و آنجا که توان مدیریت مستقیم آن را ندارند، در آنهانفوذ کرده و فعالیتها را در راستای اهداف و منافع خود پیش ببرند. این وظیفه در وهلهی نخست به عهدهی ارتش سایبری است. ارتش سایبری با هزینهای گزاف به تولید محتوای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته، گروهها و کانالهای رنگووارنگ ایجاد کرده و با امکاناتی که دارد، سلطهیخود را بر فضای مجازی اعمال میکند. این ارتش شیوههای گوناگونی را برای پیشبرد اهداف و برنامههایش به کار میبرد؛ از شایعهسازی تا جعل خبر و از تحریف تاریخ تا انحراف اذهان عمومی از مسائل روز و حاد سیاسی-اجتماعی و مهمتر از همه، مهندسی و سمتوسو دادن گروههایمجازی در راستای اهداف تعیینشده. اما ارتش سایبری در این میان، تنها نیست. انواع افراد و نیروهای همسود و یا فرصتطلب آن را همراهی میکنند. در این میان، دو جریان بسیار تأثیرگذارند: همدستان خاموش واپوزیسیون زرد.
همدستان خاموش افراد و نیروهایی هستند که اغلب در پوشش "سیاسی نبودن" و یا "طرفدار جناح خاصی نبودن"، در عمل، بهویژه در شرایط حساس سیاسی-اجتماعی، بسیار سیاسیتر از بقیه عمل میکنند و تحت تأثیر جو حاکم و منافع شخصی و گروهی، با سیاستهای حاکم و یا جریانهای غالب همسو و همراه میشوند و میکوشند با کمترین هزینه به اهداف خود دست یابند. این افراد و نیروها در میان ما هستند؛ با ما زندگی میکنند و در تعیین سرنوشت ما نقش ایفا میکنند.
و اما اپوزیسیون زرد؛ اپوزیسیون زرد افراد و نیروهایی هستند که یا ساختهی دست حکومتاند و نمایشی و فرمایشی عمل میکنند و یا در شرایطی ویژه از دل تحولات اجتماعی سر برآوردهاند، اما در روند این تحولات بنابر ملاحظات داخلی یا خارجی، یا بر پایهی دیدگاهها و تحلیلهای سیاسی-ایدئولوژیک خاص خود و یا برای دستیابی به قدرت یا مشارکت در آن، به هر قیمتی، خواسته یا ناخواسته به زائدهی نظام حاکم بدل شده و در عمل و درنهایت، در راستای سیاستهای نظام حاکم و تقویت و تحکیم آن گام برمیدارند.
مشخصهی بارز اپوزیسیون زرد، تنظیم سیاستها و رفتارهای سیاسی خود بر اساس سیاستها و رفتارهای نظام حاکم است، نه منافع و مصالح مردم، گرچه در تئوری، خود را دلسوز مردم و کشور میشناساند.اپوزیسیون زرد استراتژی مستقل و پایداری ندارد، بلکه آن را بر اساس شرایط و استراتژی جناح حاکم و نقشی که به او داده شده، تعیین میکند.اپوزیسیون زرد با تأکید عامدانه و سوءاستفادهگرانه بر خشونت پرهیزی ونفی انقلاب بر اساس تعریفهای خودش، جامعه را از تحولات بنیادی و ساختاری بازمیدارد و به تغییرات سطحی، ظاهری و موردی بسنده میکند.
اپوزیسیون زرد پدیدههای سیاسی را سیستمی نمیبیند و همواره به دنبال جناحی در درون دولتها و حکومتهاست تا از یکی علیه دیگری حمایت کند و بهزعم خود، جناح نامطلوب را منزوی کرده و کنار بزند و در این میان و درنهایت اما، آنکه کنار زده میشود، یا در یکی از دو جناح حل میشود، همان اپوزیسیون زرد است. نقطهی مشترک حکومتها و اپوزیسیون های زرد، باوجود تفاوتهای ظاهریشان در یک چیز است: همهشان دشمن فرضی مشترکی دارند که همهی سیاستها و بیسیاستیهایشان را از طریق آن توجیه میکنند.
درنهایت ارتش سایبری، همدستان خاموش و اپوزیسیون زرد، دستبهدستهم میدهند و در یک پیمان نانوشته، شبکههای اجتماعی (فضای مجازی)را تسخیر کرده و یک هدف را بهپیش میبرند: انحراف، تشویش و پیشبرداذهان عمومی در جهت تقویت، تحکیم و بقای نظام حاکم.
مرداد 1403
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
کار کار انگلیساست
انگلستان که با مگنا_کارتا و معرفی بنیانهای جامعه آزاد و دموکراتیک فخر دوران تمدن انسانی بود تحت تاثیر چپها و گلوبالیستها به چنین روزی افتاده است که قرار است پلیس فتا تشکیل دهد
توجه داشته باشید این نوع پلیس با شعار زیبای مبارزه با تبعیض نژادی و مبارزه علیه نفرت پراکنی شروع میشود ولی در نهایت ممکن است به تهدید شدن دامنه آزادی_بیان ...این ارزشمندترین میراث بشریت که به بهای بسیار گزافی حاصل شده است منتهی شود...این موضوع را جدی بگیرید و هر کجای جهان که هستید بر علیه آن موضع بگیرید
طی ده ماه گذشته اسراییل…
طی ده ماه گذشته اسراییل تقریبا تمامی فرماندهان نظامی و میدانی حماس و حزبالله و فرماندهان کلیدی سپاه قدس در منطقه را کشته بود اما کشتن فواد شکر فرمانده شاخه نظامی حزبالله آنهم در مقر فرماندهیش ضاحیه بیروت و به فاصله یک روز اسماعیل هنیئه در تهران توانمندی اطلاعاتی و عملیاتی اسراییل را به وضوح نشان داد و اثبات کرد.
اسماعیل هنیئه اگر تا کنون در قطر کشته نشده بود تنها به دلیل آن بود که اسراییل نسبت به تعهد خود به آمریکا و قطر مبنی بر عدم اجرای عملیات در خاک قطر پایبند بود.
به هر صورت ترور فواد شکر و اسماعیل هنیئه پیام روشن دیگری نیز داشت و آن اینکه اسراییل به هیچوجه قصد سازش با جمهوری اسلامی وگروههای نیابتیش در منطقه را ندارد
افزودن دیدگاه جدید