Skip to main content

آن کس که به قول شما خودش را

آن کس که به قول شما خودش را
Anonymous

آن کس که به قول شما خودش را وارد میدان کرد جامعه شناس نبود و نیست و از این غلطها هم نمیکند که مثل خودشیفته های متوهم ادعای جامعه شناسی بکند. جامعه شناس بیکار نیست که با امثال شما وارد بحث بشود که تلاش میکنید جامعه ی موجودات خیالی مثل زامبی را با تئوریهای مارکس تطبیق دهید و حرفهای مضحک از پیش خود در بیاورید.
«زامبی‌ها هیچ اعتقادی به ( مالکیت شخصی‌ ) ندارند، بنا بر حس غریزی، مکان‌های شخصی‌ و دولتی را تصاحب میکنند، همچنین برای یک زامبی، برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند هیچ معنا ئی ندارد.»
معنی این خزعبلات چیه؟ اصلا زامبی وجود خارجی داره که حس غریزی داشته باشه یا اعتقاد به چیزی داشته باشه یا جامعه داشته باشه؟!!! پیشنهاد میشه در مرحله بعد از آدم فضاییها کمک بگیرید.

«مارکس هیچ اعتقادی به ( مالکیت شخصی‌ ) ندارد». مارکسیستها انحصار مالکیت ابزار تولید انبوه (آن هم انبوه و نه مثلا اره یا میل بافتنی یا از این قبیل) در دست اقلیتی را عامل استثمار اکثریت انسانهایی می داند که مالکیت ابزار تولید از دستشان خارج شده و طبعا با آن مخالفند. ولی اینکه «مارکس اعتقادی به مالکیت شخصی» ندارد یعنی چه؟ مگر مالکیت شخصی اسلام یا یهودیت است که بشود به ان اعتقاد داشت یا نداشت؟
آقای محترم، این کامنت آخری است که مستقیما خطاب به شما می نویسم. چون بحث با شما مثل کوبیدن آب در هاون است. لذا توصیه میکنم اگر می خواهی تحلیل بکنی، خوب برو سواد یاد بگیر و این کار را انجام بده. ربطی هم ندارد به ترک بودن یا نبودن شما. اگر مخالف مارکسیسم هستی، اشکالی ندارد چون خیلیها مثل شما هستند و قرار هم نیست که همه مارکسیست باشند. ولی تفاوتشان با شما در این است که یا اظهار نظر نمی کنند یا نقد علمی میکنند. حرفهای پای کرسی که نشد تحلیل. فحش و فضاحت که مارکس دایناسور است و ... که نشد تحلیل.
نوشته بودید که ترکها دارای روحیه بالای کارآفرینی هستند و لابد می خواستید نتیجه بگیرید که ایرانیها دارای روحیه بالای کارآفرینی نیستند چون لابد جامعه شان کپسولی است یا مغزشان از شر و ور پر شده. من هم با همان روش خودتان نشان دادم که بین ایرانیهای مهاجر هم به همان سیاق ترکهای مهاجر، نرخ خوداشتغالی بالاست. خوب، حالا چه جور این تناقض را میخواهی حل بکنی؟
من کمکت میکنم و راهنمایی من هم این است که بجای چسبیدن به تئوریهای من درآوردی، به این نکته توجه بکن که انسانها وقتی در شرایط مهاجرت و ناچاری قرار میگیرند، معلوم است که قوه فکر و ابتکار خود را بکار می اندازند. خصوصا این که اگر از جامعه ای مثل ایران یا ترکیه باشند که: یک) سطح سواد عمومی بالاتر است از مثلا فلان مملکت آفریقایی. پس پتانسیل حرکت را دارند چون به عنوان مثال زبان کشور میزبان را بلدند یا راحت یاد میگیرند چون چهار کلاس درس خوانده اند بالاخره. دو) یک عمر عادت کرده اند که برای یک لقمه نان باید بدوند و جان بکنند و بعلاوه در آلمان یا آمریکا در شرایطی مساعدتر از میهن خود قرار دارند. اینها شاید دلایلی باشند برای آنکه نرخ خوداشتغالی در میان ترک یا ایرانی بالاست.
نقد شما در قالب طنز را در صورت داشتن وقت و حوصله ادامه خواهم داد و آن نیز نه بدان دلیل که بخواهم برخورد شخصی بکنم. به سبب انکه شما نمونه ی کامل و رسیده ای هستید از برخی ناهنجاریهای جامعه ایران و شاید ترکیه. یعنی بسیاری دیگر (از ترک و کرد وفارس) نیز هستند که در همین راه شما قدم بر میدارند: قشری نگری، اندیشه گریزی، تعصب ورزی، خودبزرگ بینی بیمارگونه، توهم متخصص بودن در همه چیز ... و نهایتا غلتیدن به دامان پانهای مختلف نژادی یا مسلکی که نتیجه و میوه همان عوامل مقدم هستند. این منش و روش خسارات بیشماری به جامعه ایران و آذربایجان زده.