Skip to main content

1- برنامه اقتصادی سیریزا، اگر

1- برنامه اقتصادی سیریزا، اگر
Anonymous

1- برنامه اقتصادی سیریزا، اگر به اجرای گام به گام آن طی فرضاً 2 تا 4 سال فکر کنیم، اصلاً غیر واقع بینانه نیست. یونان یک کشور صنعتی است- حداقل ظرفیتهای صنعتی راکد مانده آن کم نیست. کشورهایی نظیر جمهوری چک، اسلاوکی و برخی دیگر در اروپای غیرحوزه یورو، وضعیت نسبتاً خوبی دارند و یونان با آنها قابل مقایسه است. سیریزا نیازی به یک درآمد عظیم، نظیر روسیه، برای اجرای برنامه خود ندارد. محاسبات کنونی نشان میدهد، 1.8 میلیارد یورو، برای تأمین مالی بخشهای اولیه برنامه آن کافی است. اما مهمترین بخش برنامه سیریزا، اصلاح کامل سیستم اداری، سیاسی، مالی، نظامی و امنیتی یونان است، که باعث آزاد شدن منابع زیادی خواهند شد. 2- پیروزی سیریزا، البته یک عقب نشینی را به محافظه کاران آلمان تحمیل خواهد کرد، و در کل اتحادیه اروپا، وزنه سیاسی اروپای جنوبی، ...

یعنی ایتالیا، اسپانیا و پرتقال را در برابر آلمان و "نوچه" هایش تقویت خواهد کرد! حزبی از نوع سیریزا در اسپانیا، طی یکسال پس از تأسیس آن، در همه نظر خواهی ها، با 28% کل آراء، حتی از دو حزب اصلی این کشور جلوتر قرار گرفته است. 3- پس از جدایی ملل سوسیالیستی از یکدیگر و انحلال اتحاد شوروی و یوگوسلاوی، دوره ای از تاخت و تاز حریف ظاهراً پیروز یعنی سرمایه داری غرب، قابل پیش بینی بود. اما با قدرتگیری تدریجی نیروهای چپ پارلمانی، این دوره به پایان خود نزدیک میشود. امروز در آمریکای لاتین، نیروهای چپ پارلمانی، سابقاً چریک و در زندان، جایگاه اصلی سیاسی را کسب کرده، بر روابط آمریکا و کوبا، تأثیر مثبت آشکاری گذاشتند. قدرتگیری سیریزا در اروپا را، باید باتوجه موضوع ذکر شده که به ویژه کنونی دوران تاریخی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم تعلق دارد، هم درنظر گرفت. 4- این یک احتمال واقعی است، که یونان به بهبود روابط خود با ترکیه اقدام کند و حتی به صلح پایدار با این کشور دست پیدا کند. این بلحاظ اقتصادی به نفع یونان و بلحاظ سیاسی هم بنفع ترکیه خواهد بود. 5- من تصور نمیکنم، شیوه برخورد به حزب کارگران کردستان- پ.ک.ک، مسئله مهمی میان دو کشور تلقی شود. یونان با این موضوع درگیر نیست. پ.ک.ک. هم در خود جامعه ترکیه، امروز قوی تر از آن است، که سرنوشت آن به مناسبات میان ترکیه و یک کشور همسایه، حال یونان یا رژیم اسلامی و یا عراق، گره خورده باشد. 6- من فکر میکنم تنها "عامل بی ثباتی در غرب ایران"، در شرق ایران، در شمال و جنوب و مرکز ایران، رژیم اسلامی حاکم بر مردم ایران است! البته سازمان پژاک در برخی از تحلیلهای سیاسی و اقدامات نسنجیده خود اشتباه میکند و درک دقیقی از الزامات فعالیت سیاسی در ایران ندارد. تحلیل آن پیرامون "مسئله کردستان" و راه حل های آن نادرست است. پژاک یک جریان قومی افراطی و بی تجربه است. اما دارای این قدرت و این میزان از اشتباهات عملی نیست، که عامل بی ثباتی در غرب کشور تلقی شود. من فکر میکنم، این جریان بتدریج رشد میکند و اشتباهات خود را تصحیح خواهد کرد. 7- من از این موضوع مطلع نیستم، که "چپ ها" با ترکیه "دشمنی" دارند! دولت و سیستم ترکیه هم در سالهای اخیر البته به یک حکومت مذهبی نزدیک شده، به محدود ساختن حقوق دموکراتیک توده های مردم دست زده است. همچنین رشد اقتصادی ترکیه، در پناه یک سیاست نئولیبرالی بی رحمانه، که پوشش اسلامی هم روبنای همین سیاست بوده، حاصل شده، و به کارگران و مردم معمولی چیز زیادی نرسیده است. فراموش نکنیم، در ترکیه، اتحادیه های کارگری هنوز مجاز به بر گزاری یک تجمع قانونی نیستند. 8- اینکه "چپ ها" کسی را در ایران "با نظریه پردازی برای پان ترکیسم" به "دست رژیم ایران" سپرده باشند هم برای من مشخص نیست. همانطور که کسانی در ایران، آنهم از میان محافل دانشگاهی، میتوانند "پان آمریکایی"، "پان اروپایی"، "پان روسیه ای" و حتی "پان چینی" باشند، ممکن است، کسانی هم پیدا شوند، که "پان ترکیه ای"، "پان آذربایجانی"، و "پان اماراتی" باشند! و این بخودی خود، کشفی مهم و یا خدمت و خیانت به کشور و مردم محسوب نمیشود. اما مردم را نمیتوان و نباید از حق بحث و رد نظریات دیگران، محروم کرد. مردم ایران، بلحاظ سیاسی، کم تجربه و بی اطلاع نیستند. 9- البته گزارشهای نهادهای بین المللی پیرامون وضعیت اقتصادی و مالی این یا آن کشور، از آنجمله شهرهای نامبرده در ترکیه و چین، نوعی از جهتگیری را نشان میدهند، اما هنوز چیزی از زندگی واقعی مردم و حقوق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آنها نمیگویند- یعنی همان حوزه هایی که نیروی چپ قدرتمند یونان به آنها اهمیت بسیاری میدهد. در ضمن این نهادهای بین المللی، اکثراً تحت کنترل کسانی هستند، که نمیخواهند اصلاً سر به تن مردم باشد، از جمله به تن من و شما