Skip to main content

4)

4)
آ. ائلیار

4)

مگسان زهرآگین، برگرد عسل نفت وز-وز کردند
و رویاهای پلیدشان را با شهوت بارگی « دنیا و آخرت» نامیدند
و با طناب دار و گلوله جانهای بیشماری را خاموش کردند.
مار و رطیل شدند و زالو. افتادند برجان مردم .

فرومایگان را گریزی نیست .عذابی هولناک خواهند داشت.

کلمات میدانند چگونه با آذرخش سخن گویند
و سرها با طناب دار. و سینه ها با گلوله.
وای به روزی که آتش برجهد.

آیا در انبان تان جز خاکستر چیزی برجای خواهد ماند؟
قربانیان دار و گلوله از گورها برنخواهند خاست؟
به کدامین سوراخ موش توانید خزید؟

ستمگران را سرنوشتی شوم در انتظار است!

سوگند به رودخانه ها و دریاچه ها یی که خشکاندید
سوگند به سرهای بالای دار و سینه های سوراخ
سوگند به زلفهای خونین دختران و پسران
سوگند به اشک یتیمان
شما را از نابودی گریزی نیست
و عذابی عظیم در انتظاراست.
وای به روزی که آذرخش برجهد!

چنین گفت ارانی ، آن کمونیست پیر
با مردم خویش.