Skip to main content

جریان چپ در ماجرای داعش یا در

جریان چپ در ماجرای داعش یا در
Anonymous

جریان چپ در ماجرای داعش یا در هر ماجرایی بالاخره فرد یا گروهی را پیدا می کند که ضد امریکایی باشد و در کنارش قرار گیرد. آن‌ها همانند خامنه‌ای و فرماندهان نظامی‌اش، ایالات متحده را مسوول شکل‌گیری داعش معرفی می‌کنند در حالی که برای حفظ رژیم بشار اسد، دست و پا می‌شکستند؛ در همه‌ی بحران‌های بین‌المللی همیشه یک دستورالعمل دارند: انداختن تقصیر بر گردن سرمایه‌داری و ایالات متحده. چپ‌ها هیچ حساسیتی به دیکتاتوری خودی‌های‌شان ندارند. تنها از دیکتاتورهایی که در طرف آنها نیستند بی‌زارند و نه از دیکتاتوری. از هرکه نیز خوش‌شان نیاید می شود نئوکان و طرفدار نظام سرمایه‌داری و عاشق و دل‌بسته‌ی امریکا.

سنت جریان چپ مذهبی و غیرمذهبی، برچسب‌زنی و اتهام‌زنی و پرونده‌سازی برای افرادی است که مخالف باورهای آن‌ها هستند. دفاع از نقش تاریخی ایالات متحده در دنیا مجموعا به عنوان نیروی خیر، دفاع از لیبرال‌دمکراسی و نظام سرمایه‌داری، انتقاد از جنایات حماس و حزب‌الله، انتقاد از پوتین در مداخله در اوکراین، دفاع از حق خودگردانی همه‌ی مناطق ایران، و اصلاح‌ناپذیر دانستن جمهوری اسلامی به اتهام‌زنی این جریان منتهی شده‌ و می‌شود. اتهام‌هایی که می‌زنند شامل است بر هم‌کاری با جمهوری اسلامی، مشارکت در فرایند حذف در جمهوری اسلامی، همکاری با نئوکان‌ها، تجزیه‌طلبی و دفاع از حمله‌ نظامی به ایران.

این اتهام‌زنی‌ها به سبک چهره‌های بارز جریان چپ ضد امریکایی- ضد اسراییلی از تبلیغات‌چی‌های جمهوری اسلامی تا تبلیغات‌چی‌های روسوفیل بسیار نزدیک‌اند: بدون ذکر شواهد و کاملا ساختگی (بعضا با اظهارنظر با اسم مستعار) و صرفا برای بدنام کردن منتقدان‌شان یا کسانی که مثل آن‌ها فکر نمی‌کنند. اما برای این‌که مشخص شود اتهام‌زنندگان که به افراد فوق محدود نمی‌شوند از چه جنسی هستند مناسب دیدم مشخصات آن‌ها را بیان کنم تا خوانندگان این مطلب شاخصی برای تشخیص نوع آن‌ها داشته باشند. این‌ها ممکن است خود را ملی‌گرا یا دمکرات یا طرفدار حقوق بشر یا عدالت‌خواه معرفی کنند اما بیش از ادعا به آنچه می‌کنند و روش‌های‌شان نگاه کنید تا ببینید به کدام جریان فکری و ایدئولوژیک تعلق دارند.

فراموش نکرد‌ه‌ایم

بعد از سقوط امپراطوری سرکوب و تبعیض که مدعای عدالت و مبارزه با سرمایه‌داری را داشت جریان چپ با فاصله گرفتن از مادر مهربان و قساوتمند خود تلاش کرده به عرصه‌ی عمومی باز گردد. بخش رسانه‌ای و روشنفکری جریان چپ با به زیر قالی بردن صد سال سابقه‌ی سرکوب رژیم‌های کمونیستی، صد سال عدم موفقیت جریان چپ در خارج کردن فقرا از زیر بار فقر، و صد سال سرکوب آزادی‌های بنیادین مثل مذهب، بیان، اجتماعات و تشکل‌ها در رژیم‌های چپ‌گرا، اکنون می‌خواهد با تمسک به شکاف میان اقشار پردرآمد و کم‌درآمد و نیز تبلیغات ضد امریکایی، دوباره سر بلند کند.

جریان چپ هم‌چنان همانند جوانان ۱۶ ساله در خانواده‌های مرفه، غم همسایه‌های فقیر خود را می‌خورد و بعد از ۳۰ سال، هنوز در خانه‌ی پدری زندگی کرده می‌خواهد مستقل هم باشد. صاحبان این زندگی سربارانه، می‌خواهند دیگران را نیز از تولید ثروت و دانش باز دارند تا همه مثل آن‌ها باشند و در عین حال زندگی مرفهی با استفاده از ثروت و دانشی که دیگران تولید می‌کنند داشته باشند.

علی‌رغم تلاش برای بازگشت قهرمانانه به عرصه‌ی عمومی و ادعای دروغ همراهی ۹۹ درصد با خود (در جریان جنبش اشغال وال‌استریت) و نیز علی‌رغم دورویی در نمایاندن خود به عنوان مدافع حقوق بشر و دمکراسی در ایران (برای گرفتن منابع مالی از دولت‌های سرمایه‌داری که از آنها متنفرند جهت رسانه‌هایی که در اختیار آن‌ها است) یا دفاع از فلسطینیان، این جریان ورشکسته است و ورشکسته خواهد ماند. ذیلا پنج نشانه و دلیل تداوم این ورشکستگی را عرضه می‌کنم:

هم‌پیمانی با دیکتاتورها: قرار گرفتن در کنار دیکتاتورهایی مثل بشار اسد، خامنه‌ای، پوتین، کاسترو، کیم جونگ اون، و شی جینگپینگ که ادعای مبارزه با امپریالیسم و ایالات متحده را دارند. جستجویی در اینترنت با اسم چهره‌های شاخص جریان چپ در اروپا و امریکا انجام دهید تا عکس‌های آنها را در کنار این دیکتاتورها پیدا کنید. در ایران نیز جریان چپ تا توانست در کنار خمینی ماند و این، هنگامی متوقف شد که خمینی آن را سرکوب کرد. بخش رادیکال آن نیز با خمینی نه به دلیل نقض حقوق شهروندان بلکه به دلیل گرفتن شانس کسب قدرت مطلقه از آن‌ها مخالف بود.