Skip to main content

چسباندن خود در هر دوره به

چسباندن خود در هر دوره به
Anonymous

چسباندن خود در هر دوره به جنبش‌های اجتماعی‌ که هیچ ربطی به جریان چپ ندارند، مثل فمینیسم، حقوق هم‌جنس‌گرایان، حقوق بشر، جنبش محیط زیست، اسلام‌گرایی و طرفداری از فلسطینیان و حتی گروه‌های تروریستی مثل حماس و حزب‌الله. چپ‌گرایان در تظاهرات خیابانی همه‌ی این جنبش‌ها شرکت و تلاش کرده‌اند مشکلات زنان، هم‌جنس‌گرایان و محیط زیست یا مشکلات ملی را به گردن سرمایه‌داری بیندازند (به عنوان نمونه نگاه کنید به آخرین کتاب “نیومی کلاین” در باب تغییرات اقلیمی با عنوان “این همه چیز را تغییر می‌دهد: سرمایه‌داری علیه اقلیم”. او مشکلات محیط زیست را به سرمایه‌داری نسبت می‌دهد). این جریان چنان که نشان داده دمکراسی را صرفا برای بالا رفتن از نردبام قدرت می‌خواهد و نه برای پایین آمدن از آن.


سوسیالیسم نوع غالب اروپایی صرفا به دلیل وجود نهادهایی مثل قوه‌ی قضاییه مستقل، عدم مداخله‌ی ارتش در نزاع‌های سیاسی، قوت نهادهای مدنی، رسانه‌های مستقل و بالاخص قدرت تقسیم‌شده در ساختار سیاسی است که در صورت باخت در انتخابات قدرت را واگذار می‌کند و نه به دلیل باور به دمکراسی. نفی بازار آزاد و مالکیت خصوصی که از بنیادهای سوسیالیسم هستند با مبانی دمکراسی که قدرت فراتر مردم نسبت به دولت است در تضاد است. سوسیالیسم مورد نظر این جریان که بر دمکراسی اولویت دارد تنها با قدرت غیر مسوول و بدون نظارت و فراقانون (ولایت فقیه سوسیالیستی) قابل تحقق است.

ترور شخصیت با تداوم حمله به افرادی که به نقد باورهای آنها می‌پردازند و نه مطالبی که می‌گویند. چپ‌ها نشان داده‌اند که نمی‌توانند خود را از شر این عادت زشت حمله به اشخاص به جای نقد باورها و سیاست‌ها رهایی دهند چون می‌خواهند از راه میان‌بر به قدرت و برتری در هر حوزه‌ای دست یابند. آن‌ها همان‌طور که توزیع ثروت و کودتا را برای کسب ثروت و قدرت مورد استفاده قرار داده‌اند در حوزه‌‌ی نظر نیز ترور شخصیت برای آن‌ها راه میان بر برای برتری فکری و عقیدتی است. جریان چپ اصولا در حیطه‌ی عمومی از هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف خود استفاده می‌کند و در این محدوده، خط قرمزی ندارد. اتهام‌زنی و پرونده‌سازی کوچک‌ترین آن‌ها است. آن‌ها هر بحثی را به سوی اتهام‌زنی منحرف می‌کنند.

نفرت‌پراکنی: فقط کافی است چپ‌ها یک نمونه از جامعه‌ای را که با ایده‌های آن‌ها قدمی به سوی رفاه و خوشبختی پیش رفته باشد نشان دهند. جوامع الگوی آن‌ها، امروز کوبا و کره‌ شمالی هستند که هم‌چنان به اصول کمونیسم وفادار مانده‌اند. جوامع قبلی نمونه‌ی آن‌ها نیز مثل روسیه یا کشورهای اروپای شرقی اگر بیماری و مشکلی دارند عمدتا میراث حکومت‌های کمونیستی است. جریان چپ، چیزی مثبت برای عرضه ندارد و از همین جهت به نفرت‌پراکنی و دروغ‌گویی علیه ایالات متحده و نظام سرمایه‌داری مشغول است. تبدیل کردن لیبرال (آزادی‌خواه) به یک ناسزا در ایران، کار چپ‌ها بود که به اسلام‌گرایان، ارث رسید.

مخالفت جریان چپ با نقد “ضد امریکایی‌”گرایی که همه نتایج دهشت‌بار آن را برای مردم ایران در سی سال اخیر دیده‌اند در واقع به دلیل این تصور است که آن‌ها نیز می‌توانند همانند روحانیان و پاسداران بر امواج این تنفر سوار شوند و قدرت را در ایران به دست بگیرند. آن‌ها نمی‌دانند که این تنفر، دیگر نه از بطن جامعه بلکه از بیت ولایت فقیه نشات گرفته نشر می‌شود.

تمرکز بر مصادره و توزیع ثروت به جای تولید ثروت: چپ‌ها به جای آن که بر تولید ثروت و یافتن روش‌های تازه‌ی آن تمرکز پیدا کنند همیشه بر مصادره و توزیع ثروتی که دیگران گرد آورده‌اند تاکید داشته‌اند. در کشورهای نفت‌خیز نیز به سرمایه‌داری دولتی و توزیع بخش کوچکی از درآمد نفت باور دارند و نه سرمایه‌گذاری آن. در حیطه‌ی حقوق معنوی نیز همیشه به سمت توزیع اطلاعاتی که دیگران تولید و گرد‌اوری کرده‌اند تاکید دارند و نه تلاش برای شکل دادن به نهادهایی برای جمع‌آوری و تولید آنها. چپ‌ها همیشه از مخالفان جدی حقوق معنوی بوده‌اند. هنگامی که فردی ناقض حقوق معنوی با مشکل مواجه می‌شود اول از همه، نیروهای چپ به دفاع از وی می‌پردازند.

***

بدین ترتیب برای این که تشخیص دهید چه کسی یا گروهی، چه‌قدر “چپ” است یا حتی بعد از گذر ظاهری از چپ‌گرایی، چه‌قدر از مشخصات گذشته را حفظ کرده، این ویژگی‌ها را در او یا آن گروه جستجو کنید.
Related

چپ ایرانی و مشکل آن با یهودیان۱۳۹۱ بهمن ۲۷In "مرکز ایرانی مطالعات لیبرالیسم"

اولویت: نفی حق مالکیت یا اصرار بر حق و گزینه‌های انتخاب؟۱۳۹۳ آبان ۱۷In "مرکز ایرانی مطالعات لیبرالیسم"