نوشتم «اعلام جرم خطاست». نیازی به توضیح ندارد. پس به چی نیاز دارد؟ به کمی «جرئت تفکر». نویسنده میتواند این کار را انجام دهد که قبلاً نداده است؟ من شک دارم که بتواند. برای همین کوتاه اشاره میکنم که:
اگر قرار بشود به دیگری که «نگاه و متد و شیوه و سلیقه و منافع» متفاوتی از ما دارد و بخاطر آن هم راه دیگری میرود «اعلام جرم» بکنیم و فردا هم «قدرت» ضامن اجرای آن بشود آیا در جامعه ما «سنگ روی سنگ بند میشود» که خانه ی خراب شده ی مان را از نو بسازیم؟
در جامعه ی ما راحت میشود علیه این و آن اعلام جرم کرد: کمونیست-مجاهد-سلطنت-ملی-ملی مذهبی- حکومت چی،غیر حکومت چی همه «اعمال و افکار و راهی» دارند که دهها چیز میتوان پیدا کرد و اعلام جرم نمود. وقتی «نیرویی صاحب قدرت شد» بدیهی ست که بر اساس تئوری «اعلام جرم» باید توسط قدرت به جرم او رسیدگی شود. اینجاست که بساط «زندان-شکنجه-اعدام-ووو»دوباره قد علم میکند.
پس: اجازه بدهید علیه دیگران اعلام جرم یکطرفه نکنیم. اگر فردا هم چیزی برای رسیدگی باشد آینده آنرا انتخاب و نشان خواهد داد.
ما نه قاضی هستیم و نه چیز دیگر. ما بیان نظر میکنیم و میکوشیم ابهامی را روشن کنیم. نه بیشتر.
سیاست جرم ندارد جایزه دارد.تشویق دارد. بیان نظر متضاد و متفاوت، رفتن راه دیگر ،حق طبیعی طرف مقابل است ،نه تنها جرم ندارد بلکه این فرهنگ ضروریست تشویق شود. بدون گنجی من نمی توانم تفاوت خودم را با او بیان کنم. من بدون او بی معنا هستم. حرکت با وجود طرفین موجودیت دارد.