Skip to main content

پورمندی عزیز،

پورمندی عزیز،
آ. ائلیار

پورمندی عزیز،
ممنون از پاسخ شما. با این توضیح بهتر با منظور شما آشنا شدم. در این که اندیشه های غیر علمی کسانی مانند گنجی و سروش و شبستری و مانند اینها از یک طرف و از سوی دیگر کسانی مانند خمینی و دیگران ، ضرورت دارد «جدی نقد» بشود حرفی نیست و نیاز مبرم زمان ماست. جامعه ی ما بدو گذراندن یک انقلاب فرهنگی بر پایه ی «نقد همه چیز» و دست یابی به دستاوردهای کنونی جامعه بشری ،در رهایی از «عقب ماندگی مادی و معنوی»، پایش لنگ است. ضرورت دارد همه چیز باز بینی و نقد شود.

اینکه کسی در خیلی از رشته ها نظریاتش را بیان کند یا نکند بستگی به تصمیم خود شخص دارد. اگر حرفی برای گفتن دارد بفرماید و آزاد است. اما روشن است که «هرچیز را نمیشود به خورد دیگران داد». و بیرون دادن « نظریات غیر مشکل گشا و مشکل ساز و نادرست» به طرف خود شخص برمیگردد و کمرش را میشکند.

گنجی بعد از آنهمه تجربه ، هنوز نتوانسته از مسئله تضاد «علم و دین» سر دربیاورد. همیطور اند سروش و دیگران.
«سرمایه» ی اینان « دینی اندیشی و دین گرایی اکثریت مردم» است. بر پایه ی این مالکیت «تئوری سازی» میکنند،برای اینکه باز از «قدرت»
برخوردار شوند. «اصلاح گرایی دینی» اینان نه در جهت رهایی مردم از «تحجر» است بل «باز سازی این تحجر» به صورت و فرم دیگر است.اگر اینان «موقعیت» بیابند هرگز « قدرت» را نفی یا از آن دوری نمی کنند. اینان بدون اینکه خود "متوجه" باشند در پی
حفظ حیات «تجر»اند.

راه درست در این مشکل نقد «بافته»های آنهاست. تاریخ جامعه ما نشان داده رهایی از «دین گرایی و شیوه ی تفکر دینی و تحجرگرایانه»، مثل اروپا از راه رنساس مذهبی نمیگذرد . راه ما اصولاً از پل« پیشرفت علم و روشنگری» در جامعه میگذرد. گرچه «اندیشه های اصلاحات دینی» اگر برای قدرت نباشد یاری دهنده است.