Skip to main content

ناظر گرامی ؛ همانگونه که در

ناظر گرامی ؛ همانگونه که در
Anonymous

ناظر گرامی ؛ همانگونه که در کامنتهای قبلی اشاره نموده ام ؛ فرد مورد نظر را قابل نمیدانم که بخواهم پاسخ بدهم . طرف دعوای من این افراد درمانده و نگونبخت نیستند . اینها که حال کار و فعالیت در خارج کشور را ندارند و حقوق و جیره هم از ادرات سوسیال میگیرند و هم از فرقه ؛ بقول فرمایش خودت در عالم خواب و رویا هستند . روی چرخش و دایره انحراف افتاده و همانند سوزن گیر کرده گرامافون یک ترانه ترنم میکنند : همه جدا شده ها عوامل وزارت اطلاعات هستند . شورائی های جدا شده تا دیروز همین تهمت های نا روا و غیر وجدانی را نثار ما میکردند ؛ حال خود مورد این تهمت ها قرار میگیرند . تا جائیکه فرقه لیستی منتشر کرد و رسما اقلام پرداختی به اینها را فاش نمود . این فرد هم که شما وی را مورد خطاب قرار میدهید ؛ با ارائه این نوشته ها ؛ طلب جیره بیشتر خواهد نمود . من اصلا تا حال به اسم این فرد برخورد نکرده بودم ؛ ولی مطمئن

هستم حتی محل قرارگاه اشرف بر روی نقشه را هم نمیداند . با یک مثل خیلی رایج سرزمین گرانبارمان که اجدادمان میگفتند : بونلارین گوزی دیرگی گورمز ـ بیزیم گوزوموزده سامان چوپونی گورر . ترجمه : اینها تیر چراغ برق را نمی بینند ـ ولی یک کاه ریزه بالای چشم ما را می بینند . یعنی خطای عظیم خود را هرگز نمی پذیرند ولی کوچکترین خطای ما را با اگراندیسمان و بزرگنمائی و به ضرب تبلیغات ناجوانمردانه ؛ برای کوبیدن و حذفمان و با هزار ترفند غیر انسانی و غیر وجدانی ؛ بکار میگیرند . شما هر چه سئوالات اصولی و منطقی از طرف بپرسید ؛ آگانه ویراژ داده و موضوغ را به بیراهه میکشد . شما سئوال میلیونها ایرانی را از طرف میپرسید : آیا گناه و خیانت مسعود رجوی بزرگتر هست که با پول ؛ امکانات ؛ سلاح و آتش توپخانه صدام حسین جانی ؛ هم جوانان شایسته و برومند مشتاق مبارزه با رژیم خمینی را که در قرارگاه تو بودند را ؛ عمدا به کشتن دادی و یا گناه جمشید تفریشی که بنا بدرخواست خانواده عزیزانی که درعملیات ابلهانه موسوم به فروغ و سایر عملیات کشته شده بودند ( توضیح ضروری : منظور کشته شدگان مجاهیدین ـ فرقه رجوی هست ) جهت تشکیل سازمان مجاهدین خلق پیرو بنیانگذاران ـ همانند زنده یادان محمد حفیف نژاد ـ سعید محسن سعید ـ بدیع زادگان ـ موسی خیابانی ( توضیح ضروری دیگر ـ حالا بول نگیرند که زنده یاد موسی از بنیانگذاران نبوده ؛ ولی سردار نامی و قهرمان ملت شریف ایران و بخصوص آزربایجان قهرمان پرور که بوده ) خواستند که وی پیشگام گشته و سازمان را از شر وجود رجوی خائن پاک کند . کما اینکه من هزاران بار توضیح صریح داده ام که جنگ ما و اگر سازمانی تاسیس میکردم فقط و فقط با رژیم خمینی و جانشینانش بود و هست و خواهد بود . ولی غیرت ایرانی ؛ شرف مبارزاتی و وجدان انسانی من هم حکم میکند که ملت بزرگ ایران را از خطر وجود فرقه رجوی آگاه کنم . چون هر چه نگاه میکنم ؛ در خصوصیات رجوی هیچ فرقی بین رهبر گروههای بوکوحرام ـ الشباب ـ القاعده ـ طالبان و بخصوص جانوران داعش نمی بینم . همین فرد مینویسد من به فرقه متوسل شدم ؛ حال اینکه من میتوانم هر لحظه اراده بکنم نوار صوتی ابراهیم ذاکری را پخش بکنم که در تماس تلفنی سلام میکند و میگوید : صالح هستم ( کاک صالح ) اینطرفها ـ پاریس ـ کاری داشتم ؛ مسعود از من خواست که حتما یک نشستی با تو بگذارم . من هم بعنوان یک مبارز دموکرات ـ بعنوان یک جدا شده از تشکیلات ـ بعنوان یک ایرانی متعهد ـ بعنوان کسیکه به اصول و مبانی دموکراسی پابند هستم ؛ دعوت وی به نشست را پذیرفتم . ولی بزرگترین خطای حیات سیاسی ام را هم با همین پذیرش دعوت مرتکب شدم . روی اصل آزموده را آزمودن خطاست ؛ یعنی مثالی که از دل و جان هزاران تجربه برخاسته است را ؛ ملاحظه نکردم . با این امید رفته بودم که شاید من اشتباه میکنم ؛ شاید در فرقه تحولاتی بوقوع پیوسته که من خبر ندارم ؛ بنشینم مذاکره کنم ؛ به هر حال اینها هم داعیه مبارزه با رژیم خمینی را دارند و من هم از دل این تشکیلات جدا شده ام . ولی با هزاران افسوس متوجه شدم که فرقه هزاران پله از روزیکه جدا شده ام به قهقرا رفته و در زیر زمین نکبت خرافات اسلامی ـ شیعه گری و سلطنت رجوی بر بندگان خویش افزایش یافته است . برای همین از هر کلمه ای که مینویسم با فراغ بال و خیالی آسوده مینویسم که هیچ مانعی در اینکار نیست ؛ کافی هست که هموطنان نازنینم از چاله حکومت خمینی به چاه فرقه رجوی نیافتند . همانگونه که اکنون شاهدیم انقلاب 57 از چاله شاه به چاه خمینی افتادن بود .
ناظر گرامی و عزیزم ؛ پیشنهاد حقیر این هست که شما هم به بحث با چنین اشخاصی خاتمه بدهی ؛ چقدر زیبا گفتی که بر اثر اعمال زور و مغز شوئی فرقه ؛ اینها چشم ؛ عقل ؛ وجدان و بینش را بر حقایق بسته اند .
یاشاسین قهرمان خلقیم .