Skip to main content

آقای لاچین، همانطورکه

آقای لاچین، همانطورکه
Anonymous

آقای لاچین، همانطورکه جنابعالی نیز اشاره کرده اید، مملکتی که به حقوق انسان در آن ذره ای ارزش قائل نمی شوند، کل موجودیت اش برای من، به اندازه نوک سوزن ارزش ندارد. حال اسم آن ایران باشد، و یا مملکتی دیگر. دیکتاتورهائیکه یکقرن تمام مردمان ایران را به خاک وخون میشکند، و بنام شاه وشیخ خون مردم را به شیشه کرده اند، اینبار با توجه به بیداری ملل غیر فارس ایران، و بیدار شدن هر چه بیشتر مردم، و مخصوصا حرکت ملی مردم آذربایجان، که بانیان انقلاب های مختلف واصلاحات متعددی در جغرافیای موسوم به ایران بوده اند، واکنون که از پان ایرانیسم و پانفارسیم و نژادپرستان حکومتی، و سازمانهای به اصطلاح چپ و راست شونیستی، برای رسیدن به حقوق ملی مدنی و اختیارات حق تعیین سرنوشت خود، قطع امید کرده اند، اکنون درصدد اند سکان سرنوشت خود را، خود بدست بگیرند، و خود آن را هدایت کنند. و برای نیل بدان،

بحرکت در آمده اند، و چنین است که این پدیده خواب را از چشمان پان ایرانیسم و پان فارسیسم ربوده، و وحشت بر جانشان افکنده است. در مقابل آن، شیطنتهای عجولانه پان ایرانیسم و پانفارسیس با جلسات و بیانیه های چند نفری، در واقع طبیعی بنظر میرسد. زیرا اینان که حتا تاریخ شان را نیز دیگران برایشان نوشته اند، میدانند که در صورت قدرت گیری ملل غیر فارس در ایران، یا باید به زبان و حقوق انسانی و مدنی دیگران احترام بگذارند، و یا اینکه جغرافیای موسوم به ایران دیر یا زود ازهم خواهد پاشید. اما در این تصمیم، گیرکرده اند، زیرا کسانیکه تا امروز ملل غیر فارس را کشک هم بحساب نمی آوردند، حالا باید به آنان ارزش انسانی قائل شوند؟ و این برایشان سخت است. از اینرو مشکل اینان رژیم اسلامی تهران نیست، بلکه مشکل اینان طرح و پیاده شدن حقوق انسان و ارکان دمکراسی در جغرافیای موسوم به جهنم ایران است. نکته ای را که نباید از نظردور داشت، درمقابل چنین جریانات راسیستی، لازم است که فعالین ملی آذربایجان برای کسب حقوق انسانی خود، درجهبه مشترک قرار گیرند و از خود ضعف سیاسی نشان ندهند.