Skip to main content

روزی دختری با سینه های آتشین،

روزی دختری با سینه های آتشین،
Anonymous

روزی دختری با سینه های آتشین، در خیابان خمینی زیر ضرب و شتم پاسدار آدمکشی از شدت درد و شکنجه ضجه میکشید: آ...ه ! آ...ه! نکن سوختم! پاسدار در حالیکه از گیسوی او گرفته دنبال خود میکشید، با صدای بلند میگفت: از عشق من که نه...! دختر درجوابش گفت: ولم کن بگم. پاسدار او را رها کرد. گفت: بگو! دختر با ترس و لرز گفت: نمره ام؟ در این حال پاسدار خطاب به همکارش که مشغول شکنجه دختران دیگری بود، گفت: اینجا Okey همه چی!