Skip to main content

روزی مردی شکایت به شیخی برد و

روزی مردی شکایت به شیخی برد و
Anonymous

روزی مردی شکایت به شیخی برد و گفت: مشگلی دارم. شیخ با لبخند گفت: چیست؟ مرد گفت: دخترم در بسیج شما آبستنه...! شیخ پرسید: دخترچند سالشه؟ مرد گفت: چهارده. شیخ گفت: چرا شادی نمی کنی...؟ مرد با اخم پرسید: به نطفه حرام...؟ شیخ گفت: حرام چیه...؟ مرد بر آشفت: مگه خبر داری...؟ شیخ گفت: صیغه اش رو خوانده ام!