Skip to main content

جناب یئنی لیک. زمانی ما به

جناب یئنی لیک. زمانی ما به
Anonymous

جناب یئنی لیک. زمانی ما به اسم یئنی لیک عدت کرده بودیم. بعد شدی وجدان آگاه حالا هم روزی می شوی yaraticiliq و روزی هم می شوی yaradiciliq
آخر عزیز دل برادر اسم همیشگی برای خودت انتخاب کن و نوشتن آن را هم یاد بگیر و بعد بیا بنویس.
میگویند که روزی رضاشاه می خواست برود بازدید به یک سربازخانه. خیلی از سربازها فارسی بلد نبودند. سرگروهبان به سربازها یاد داد که:
رضاشاه سه تا سوال میکند:
1- می پرسد: چند سال داری؟ جواب میدهید 20 سال
2- می پرسد: چند ساله خدمت می کنی؟ جواب میدهید 2 سال
3- می پرسد: مرا دوست داری یا پسرم را؟ جواب می دهید: هر دو را.
سربازها هم همینها را به ترتیب یاد میگیرند.

فردای آنروز رضا شاه می آید. از یک سرباز می پرسد: چند ساله خدمت می کنی؟ سرباز جواب می دهد: 20 سال
رضاشاه می پرسد: مگه چند سال داری؟ سرباز جواب میدهد: 2 سال!
رضا شاه می پرسد: مرا مسخره کرده ای یا خودت را؟

سرباز جواب میدهد: هر دو را!

حالا برادر محترم جناب یئنی لیک. شما هم هر دو را مسخره کرده ای!